بخش بيست و يكم سفارشات حضرت زين العابدين (ع) و پند و اندرزهاى آن جناب

پ‏1- تحف العقول: از سخنان آن جناب در باره زاهدان.

علامت كسانى كه در دنيا زاهد و پارسايند و دل بآخرت بسته‏اند، ترك نمودن آميزش با هر همنشين و دوستى است و رها كردن هر رفيقى را كه با آنها هماهنگ نيست بدانيد هر كس عمل براى ثواب آخرت كند زاهد است نسبت به زيبائى زود گذر دنيا. جوياى مرگ كسى است كه آماده آن باشد علاقه و شدت شوق بعمل قبل از گذشتن زندگى است قبل از آمدن چيزى كه چاره‏اى از آن نيست (يعنى مرگ) و بيم داشتن قبل از مردن زيرا خداوند ميفرمايد:

حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ  لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ «1» بايد در همين حال زندگى خود را بجاى كسى بگذاريد كه دو مرتبه به دنيا برگشته كه پشيمان كرده از اعمال صالحى كه بجا نياورده براى روز تنگدستى و احتياجش.پ بدانيد هر كس از شبيخون بترسد سر به بستر گرم نميگذارد و از خوابيدن خوددارى ميكند، مقدارى از آب و خوراك خود ميكاهد از ترس يك قدرت دنيائى (پادشاهى قصد شبيخون دارد) چگونه آرميده‏اى واى بر تو پسر آدم از شبيخون‏

 

زدن پروردگار عزيز و سخت‏گيرى او و غافل‏گيريش گناهكاران را و بى‏خبر فرارسيدن مرگ در شب و روز، اين شبيخونى است كه چاره‏اى از آن نيست و پناهگاهى از آن ندارد و نه جاى فرارى، مؤمنان، بترسيد از شبيخون مانند ترسى كه متقين دارند خداوند ميفرمايد: ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ «1».پ از زيبائى زندگى دنيا بترسيد و از فريب و شرور آن بهراسيد و متوجه زيان علاقه بدنيا باشيد، زيرا زينت دنيا آزمايش است و علاقه بآن گناه.پ واى بر تو پسر آدم بدان كه سخت‏دلى و قساوت كه از شكم خوارگى پيش مى‏آيد و سستى كه از تمايل بدنيا پيدا مى‏شود و خمارى سيرى و غرور قدرت و ثروت مجموعه اينها از چيزهائى است كه انسان را بخود مشغول ميكند و از عمل بازمى‏دارد و به فراموشى ميگرايد و بياد نزديك شدن اجل نمى‏افتد گويا كسى كه مبتلا بحب دنيا است ديوانه است از خمارى شراب، كسى كه عقل خود را در راه خدا بكار برد بيمناك است، كسى كه براى خدا عمل كند نفس خود را تمرين و رياضت ميدهد و بگرسنگى او را عادت ميدهد، بطورى كه اشتياق بسيرى ندارد. چنانچه اسب را عادت به گرسنگى ميدهند براى مسابقه و پيشى گرفتن در مسابقات.پ از خدا بپرهيزيد مانند آن پرهيزكارى كه اميد ثواب دارد و از كيفرش ميترسد خدا را سوگند ياد ميكنم كه او بهانه شما را قطع كرده و ترسانيده است، شما را تشويق نموده و برحذر داشته، نه شما علاقه‏اى به ثوابهاى عالى خدا پيدا كرده‏ايد كه عمل نمائيد و نه از عقاب و كيفر شديدى كه ترسانيده است ميترسيد تا از كار زشت خوددارى نمائيد در قرآن كريم بشما اطلاع داده.

فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ «2».پ هر كه اعمال صالح با ايمان انجام دهد كوشش را نديده نميگيريم و ما براى او يادداشت ميكنيم.

بعد خداوند در قرآن كريم مثلها زده و آياتى را مقرر داشته تا بترسيد از زيبائى زودگذر دنيا فرموده است:

َّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ‏

 «3».

 

پ‏از خدا بترسيد هر چه ميتوانيد، بشنويد و اطاعت كنيد. از خدا بترسيد و پند بگيريد از پندهاى خدا، مى‏بينم بسيارى از شما را نتيجه كيفر معصيتها ناتوان نموده باز هم نمى‏ترسيد و بدين او آسيب رسانده باز رها نميكنيد نمى‏شنويد كه خداوند اعلام نموده دنيا بى‏ارزش است و كامل نيست در اين آيه كه ميفرمايد:

أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ، وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ  سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «1» و فرموده:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ  وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ «2».پ از خدا بپرهيزيد بندگان خدا، بيانديشيد و عمل كنيد براى كارى كه خلق شده‏ايد. خداوند شما را بيهوده نيافريده و نه رهايتان خواهد كرد. خود را معرفى نموده و پيامبران را فرستاده و كتاب خود را نازل كرده، در آن حلال و حرام را بيان نموده، و حجتها و امثال را توضيح داده، پرهيزكارى كنيد خداوند بر شما استدلال نموده و فرموده است:

أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ.  وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ.  وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ «3».

مگر ما براى او دو چشم قرار نداديم و زبان و دو لب؟ و او را راهنمائى بدو راه نكرديم.

اين حجتى است بر شما هر چه ميتوانيد پرهيزكار باشيد نيروئى جز به خدا نيست و پناهى جز بر او نه، صلى الله على محمد و آله.پ 2- تحف العقول: نامه‏اى كه زين العابدين عليه السلام به محمد بن مسلم زهرى مينويسد و او را پند ميدهد خداوند ما و تو را از فتنه و آشوبها نگه دارد و از آتش جهنم بتو رحم كند. تو فعلا داراى حالى هستى كه هر كس ترا بشناسد به تو

 

رحمش مى‏آيد. نعمتهاى خدا كه موجب سلامتى تو شده ترا سنگين كرده و عمرت را طولانى نموده و حجتهاى خدا بر تو تمام شده از قرآن. و ترا نسبت بدين خود فقيه و مطلع نموده و بسنت پيامبر عارفت كرده در هر نعمتى كه بتو ارزانى نموده و هر حجتى كه بر تو تمام كرده مى‏آزمايد شكر و سپاسگزارى ترا در آن مورد و آشكارا لطف و فضل خويش را بر تو نمايانده در قرآن كريم ميفرمايد:

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ «1».پ اى مرد متوجه باش وقتى فردا در مقابل پروردگار خود مى‏ايستى و از تو سؤال ميكند كه چگونه نعمتهايش را پاس داشته‏اى و دستورهايش را بر خود چطور انجام داده‏اى چه پاسخ خواهى داد بدان هرگز خداوند بهانه‏ات را نمى‏پذيرد و از تو تقصير و كوتاهى را قبول نخواهد كرد. هرگز، هرگز، چنين نيست، از دانشمندان در كتاب خود پيمان گرفته فرموده است: لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ «2» تا براى مردم بيان كنند و پنهان ننمايند.پ بدان كوچكترين چيزى كه پنهان كرده‏اى و سبكترين گناهى را كه به دوش گرفته‏اى همين است كه انس و الفت با ستمگران گرفته‏اى (زهرى از طرفداران بنى اميه بود كه هشام بن عبد الملك او را معلم فرزندان خود قرار داده بود) و راه ستمگرى و طغيان را بر او ساده و آسان نموده‏اى با نزديك شدن بآنها و پذيرفتن درخواست ايشان بيم آن دارم كه فردا دين خود را با گناه بدنياى اين خيانتكاران مبادله كرده باشى و از تو بازخواست نمايند راجع بآنچه گرفته‏اى و كمكى كه بظلم ايشان نموده‏اى آنچه را كه حقت نبود گرفتى از كسى كه بتو بخشيد و نزديك به اشخاصى شدى كه حق احدى را نپرداختند و با نزديك شدن خود بآنها يك باطلى را جلوگيرى نكردى. علاقمند بكسى شدى كه دشمن خدا است، مگر نمى‏بينى ترا كه دعوت بهمكارى با خود ميكنند استوانه آسياب ستمگرى خويش قرار ميدهند. پلى براى عبور از گرفتاريها و نردبانى براى رفتن بقله گمراهيها تو مردم را دعوت به گمراهى ايشان ميكنى و راه آنها را از پيش ميگيرى. بوسيله تو دانشمندان را بشك و ترديد مياندازند و دلهاى نادانان را بخود متمايل ميكنند. بزرگترين وزراى آنها و قوى‏ترين كارمندانشان نميتوانند بقدر تو تبهكارى آنها را اصلاح نمايد و رفت و

 

آمد خواص و عوام بسوى آنها. چقدر بتو كم ميدهند در مقابل مقدار زيادى كه از تو ميگيرند. و چقدر كم بتو ميرسند ولى چقدر زياد برايت خرابى بوجود مى‏آورند متوجه خود باش هيچ كس ملاحظه ترا نخواهد كرد. و به حساب خويش چنان رسيدگى كن كه از تو بازخواست خواهند نمود.پ دقت كن چگونه سپاسى كسى را داشته‏اى كه از كوچكى تربيت و تغذيه‏ات نموده تا بزرگى. بيم آن دارم كه مشمول اين آيه شوى: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‏ وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا «1».

بعد از آنها گروهى وارث كتاب خدا شدند كه دل بدنيا بستند و شروع به جمع‏آورى دنيا كردند و گفتند در آينده ما را خواهند بخشيد.پ تو در جايگاهى پايدار نيستى. در خانه‏اى هستى كه اعلان كوچ داده هيچ كس پس از دوستان خود باقى نخواهد ماند خوشا بحال كسى كه در دنيا بيمناك باشد.

چقدر بدبخت است كسى كه ميميرد ولى گناهانش باقى است.پ بترس كه بتو اطلاع داده‏اند و سرعت بگير كه بتو مهلت داده‏اند، تو با كسى معامله ميكنى كه بى‏اطلاع نيست. و كسى است كه تمام اعمال ترا حفظ ميكند و هيچ غفلت ندارد، آماده باش كه سفر دور و درازى در پيش دارى كه نزديك شده مداوا كن گناه خود را كه مبتلا به بيمارى شديد شده، گمان نكنى كه من ميخواهم تو را توبيخ و سرزنش و تعيير كنم بلكه منظورم اينست كه خداوند بينش ترا كه نابود شده زنده كند و آنچه از دينت را از دست داده‏اى بتو برگرداند و بياد اين آيه افتادم وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ «2».پ فراموش كرده‏اى از دوستان و همرديفانت كه از دنيا رفته‏اند و تو تنها مانده‏اى ببين آنها گرفتار شده‏اند مانند تو. و در گردابى چون تو افتاده‏اند آيا آنها را ديده‏اى كه كار خوبى را تو بگوئى آنها بدانند و چيزى را تو بدانى آنها ندانند (منظور اينست كه مطلب اطلاع تو و جهل آنها نيست) بلكه موقعيتى است كه تو در دل عامه مردم پيدا كرده‏اى و آنها گرفتار استفاده از تو شده‏اند چون پيرو تو هستند و بدستوراتت عمل ميكنند اگر تو حلال بدانى آنها نيز حلال ميشمارند، اگر حرام بشمارى آنها هم حرام ميشمارند، با اينكه حلال و حرام نمودن در اختيار

 

تو نيست ولى اطراف ترا گرفته‏اند بواسطه چشم‏داشتى كه دارند از موقعيت تو و حركت و دانشمندان آنها و غلبه جهل بر تو و آنها و حب رياست و دنياطلبى از تو و آنها. مگر نمى‏بينى كه در چه جهل و فريبى فرورفته‏اى و مردم در چه بلاء و گرفتارى هستند، آنها را گرفتار كرده‏اى و فريفته‏اى و از كار خود افتاده‏اند بواسطه مقام و موقعيتى كه در تو مشاهده ميكنند، علاقه دارند بمقام علمى تو برسند و موقعيت ترا بيابند. بواسطه اين گمراهى در دريائى عميق كه عمق آن قابل درك نيست فرو رفته‏اند و در بلائى بى‏اندازه گرفتارند خدا نگهبان ما و شما است او ياور است.پ اما بعد از هر چه بآن گرفتارى دست بردار تا ملحق به صالحين گردى، آنها كه در كفنهايشان دفن شده‏اند و شكم آنها به پشتشان چسبيده كه بين آنها و خدا حجابى نيست دنيا آنها را فريب نداده و نه آنها فريب دنيا را خورده‏اند. علاقمند شدند، بآنچه (خدا برايشان آماده كرده) و بجستجوى آن شدند، مدتى درنگ نكردند و بكاروان پيوستند وقتى دنيا در مثل تو با اين سن زياد و علم فراوان و نزديكى اجل اثر بگذارد و علاقمند بآن باشى چطور ميتواند سالم بماند كسى كه جوان است و اطلاعى ندارد و بينش مختصرى دارد و داراى خرد نيست إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.

بچه كسى ميتوان پناه برد و چه كسى بفرياد انسان ميرسد. غم و اندوه خود را بخدا شكايت ميكنيم و آنچه در تو مشاهده ميكنيم پاداش و مصيبت خود را در مورد تو از خدا خواهانيم.پ دقت كن چگونه سپاسگزار مربى و منعم خود هستى كه از كوچكى تا بزرگى ترا مشمول نعمت خود قرار داده و چگونه بزرگ ميدارى كسى را كه بوسيله دين خود تو را بين مردم شخصيت داده و چطور حفظ ميكنى پوشش و لباس كسى را كه با لباس خود ترا در ميان مردم پوشانده و چگونه نزديك يا دورى نسبت به كسى كه دستور داده باو نزديك و خوار باشى، چرا از خواب بيدار نميشوى و از لغزش خود پوزش نميخواهى، بگوئى بخدا قسم دين يك نفر را زنده نكردم و كسى را از گمراهى باز نداشتم اينست سپاسگزارى تو در مقابل ماموريتى كه دارى بيم آن دارم كه چون آنها باشى كه در اين آيه ميفرمايد:

أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا. «1».

 

پ‏ترا مامور بانجام دستورات قرآن نموده و علم خود را بتو سپرده ولى آن را ضايع كرده‏اى خدا را سپاسگزارم كه مرا سالم نگه داشته از گرفتاريهاى تو و السلام.پ 3- تحف: از امام زين العابدين (ع) در مورد اين معانى كلمات قصارى نقل شده.پ 1- و فرمود رضايت بقضاى نامطلوب و ناگوار بلندترين درجه يقين است.پ 2- و فرمود هر كس براى خود ارزشى قائل باشد دنيا برايش بى‏ارزش خواهد بود.پ 3- عرض شد بآن جناب كه چه كسى از همه مردم با شخصيت‏تر است؟ فرمود كسى كه دنيا را براى خويش باارزش نداند.پ 4- شخصى در خدمت امام گفت خدايا مرا از مردم بى‏نياز كن، فرمود اين صحيح نيست، مردم بهم نيازمندند ولى بگو خدايا مرا نيازمند بمردم شرور مكن.پ 5- و فرمود كم نيست عملى با تقوى و چگونه كم شمرده مى‏شود عملى كه قبول مى‏شود.پ 6- و فرمود از دروغ بپرهيزيد چه دروغ كوچك و چه بزرگ، دروغهاى جدى و شوخى زيرا شخص وقتى در چيزهاى كوچك دروغ گفت براى دروغ بزرگ نيز جرات پيدا ميكند.پ 7- و فرمود كفايت ميكند در يارى خدا ترا همين كه مى‏بينى دشمنت مشغول معصيت خدا است در رابطه با تو.پ 8- و فرمود نگهدارى انسان نفس خود را تمام خير و نيكى است.پ 9- بيكى از فرزندان خود فرمود خداوند مرا براى تو خواسته ولى ترا براى من نخواسته ترا سفارش كرده در مورد حقوق من و مرا سفارش نكرده در مورد تو.

نيكى نسبت بپدر و مادر را از دست مده كه تحفه ساده‏ايست. 10- مردى گفت زهد چيست؟ فرمود زهد و پارسائى ده قسمت است عاليترين درجه ورع پست‏ترين درجه يقين است و عالى‏ترين درجه يقين پائين‏ترين درجه رضا است. و زهد در يك آيه قرآن توضيح داده شده:

لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ «1».

 

پ‏11- و فرمود درخواست نيازمنديها را از مردم خوارى در زندگى و از بين برنده شرم و سبك شدن و فقر و تنگدستى حاضر است. و كمتر نياز خواستن از مردم ثروت حاضر است.پ 12- و فرمود محبوبترين شما نزد خدا كسى است كه بهترين عمل را داشته باشد. و باعملترين شما نزد خدا كسى است كه بيشتر علاقه داشته باشد به آنچه نزد خدا است. و كسى كه از همه بيشتر نجات از عذاب خدا پيدا ميكند شخصى است كه ترس از خدا بيشتر داشته باشد و نزديكترين شخص بخدا كسى است كه خوش‏اخلاق‏تر باشد و پسنديده‏ترين شخص در نزد خدا كسى است كه فراوانتر بخانواده خود نعمتها را ارزانى بدارد (و زندگى را بيشتر بآنها وسعت دهد) در روايتى در كافى است (شخصى است كه بيشتر كوشش در راه زندگى خانواده خود كند) و گرامى‏ترين شما نزد خداوند پرهيزكارترين شما است.پ 13- فرمود بيكى از فرزندانش پسرك من دقت كن با پنج نفر مصاحبت و گفتگو و رفاقت در راه مكن، عرضكرد پدر جان آنها كيانند؟ فرمود: 1- بپرهيز از مصاحبت دروغگو زيرا او همچون سراب است كه دور را برايت نزديك نشان ميدهد و نزديك را دور. 2- بپرهيز از مصاحبت فاسق زيرا او ترا معامله ميكند با يك شكم خوراك يا كمتر از آن. 3- بپرهيز از مصاحبت بخيل زيرا او از تو مضايقه ميكند در حساسترين موقعيتى كه باو احتياج دارى. 4- بپرهيز از مصاحبت نادان زيرا او ميخواهد بتو نفع برساند ولى (از نادانى) ضرر ميرساند. 5- بپرهيز از كسى كه قطع رحم ميكند زيرا من او را در كتاب خدا ملعون ديده‏ام «1».پ 14- و فرمود معرفت و كمال دين مسلمان باينست كه ترك كند سخن در باره چيزى كه مربوط باو نيست و كم بحث نمودن و داشتن حلم و صبر و اخلاق خوش.پ 15- و فرمود فرزند آدم، تو پيوسته بسوى خير و نيكى در حركت هستى تا وقتى پنددهنده‏اى در خود داشته باشى تا (وجدان بيدارى داشته باشى) و سعى كنى از خود حساب كشى و ترس را شعار خود قرار دهى و برحذر بودن را رفتار خويش نمائى.

پسر آدم: تو خواهى مرد و برانگيخته مى‏شوى و در پيشگاه پروردگار براى‏

 

محاسبه خواهى ايستاد براى آن روز جوابى آماده كن.پ 16- فرمود افتخار نژادى براى هيچ قريشى و عربى نيست مگر با تواضع و شرافت و كرم هست مگر با تقوى و نيست عملى مگر با نيت و نيست عبادتى مگر با اطلاع فقهى، بدانيد دشمن‏ترين شخص در نزد خدا كسى است كه روش امامى را بپذيرد ولى عمل او را انجام ندهد.پ 17- فرمود مؤمن در دعاهاى خود يكى از سه استفاده را مى‏برد يا برايش ذخيره مى‏شود و يا دعايش مستجاب ميگردد و يا بلائى از او دفع مى‏شود كه بايد دچار آن بلا ميشد.پ 18- و فرمود منافق نهى ميكند اما خود از كار زشت خوددارى نمى‏نمايد و امر ميكند ولى خود انجام نميدهد وقتى به نماز ميايستد متوجه اين طرف و آن طرف است. و وقتى بركوع ميرود خود را مثل چهارپايان بزمين مياندازد وقتى به سجده ميرود همچون پرنده‏ها كه دانه مى‏چينند سر ميگذارد و برميدارد شب را به اميد شام خوردن دوست دارد و صبح باميد خوابيدن و شب‏زنده‏دارى ندارد اما مؤمن عمل خود را با حلم مى‏آميزد مى‏نشيند تا چيزى بياموزد و ساكت است تا سالم بماند. با دوستان خود از امانت‏دارى خويش صحبت نميكند، و شهادت را براى اشخاص كه از او دورند كتمان نمى‏نمايد هرگز كار نيكى را از روى ريا نميكند و نه به واسطه خجالت ترك ميكند اگر از او تعريف كنند ميترسد از حرف آنها و از خدا طلب مغفرت مى‏نمايد راجع بچيزهائى كه آنها نمى‏دانند نادانى ديگران او را ضرر نمى‏رساند (كه تحت تاثير جهل آنها قرار گيرد).پ 19- امام (ع) بيمارى را كه خوب شده بود ملاقات كرده باو فرمود مبارك باشد پاك شدن از گناه برايت خدا بياد تو افتاد تو هم او را ياد كن و بخشيد ترا از او سپاسگزارى كن. 20- فرمود پنج چيز است كه اگر در پى آموختنش آنقدر سير و سفر كنيد كه مركب خويش را لاغر و ضعيف نمائيد نميتوانيد مانند آنها را بدست آوريد: 1- هيچ كس جز از گناه خويش نترسد. 2- و جز به پروردگار خود اميد نداشته باشد.

3- و خجالت نكشد كسى كه نميداند اگر چيزى را از او پرسيدند بدنبال آموختن آن برود. 4- صبر نسبت بايمان مانند سر است نسبت به بدن. 5- كسى كه صبر ندارد ايمان ندارد.

 

پ‏21- و فرمود خداوند ميفرمايد: پسر آدم خشنود باش بآنچه بتو داده‏ام زاهدترين مردمى و عمل كن بآنچه بر تو واجب نموده‏ام از پارساترين و عابدترين اشخاصى و بپرهيز از حرامها از باورع‏ترين مردمى.پ 22- فرمود چقدر از فريفته‏ها كه فريب تعريف كردن مردم از آنها را خورده‏اند و چه بسيار از گول خورده‏هائى كه گول پوشش خدا را خورده‏اند و بسا از غفلت زده‏ها كه از تلاش و سعى دست بازداشته‏اند بواسطه اينكه بآنها كمك شده (و نميدانند كه نيكى و لطف خدا بواسطه اتمام حجت است نه اينكه شايسته آن بوده‏اند).پ 23- فرمود واى بر آن كس كه يكى‏هاى او بيشتر از دهگانش باشد منظورش گناه است كه باندازه همان گناه كيفر مى‏شود ولى ثواب ده مقابل خواهد شد.پ 24- و فرمود دنيا آماده كوچ شده در حالى كه فاصله ميگيرد و آخرت روى آورده در حالى كه نزديك مى‏شود هر كدام داراى فرزندانى هستند. از فرزندان آخرت باشيد مبادا از فرزندان دنيا شويد. از پارسايان در دنيا باشيد و علاقمندان به آخرت زيرا زاهدان، زمين خدا را فرش و خاك را لحاف و سنگ و ريگ را بالش آب را پاك‏كننده و بوى خوش و از زندگى در دنيا بسيار زياد كاسته‏اند.

بدانيد هر كس مشتاق بهشت باشد بكارهاى نيك سرعت مى‏گيرد و از شهوت‏پرستى كناره‏گيرى ميكند و هر كه از آتش بترسد مبادرت بتوبه مينمايد نزد خدا از گناهان خود و از كارهاى حرام بازمى‏ايستد و هر كه زاهد باشد در دنيا گرفتارى و مصائب دنيا بر او ساده و آسان است و از دنيا بيزار نيست.

همانا خداوند را بندگانى است كه دلهاى آنها وابسته بآخرت و ثواب است آنها گويا بهشتيان را در بهشت ديده‏اند كه مشغول بهره‏بردارى از نعمتهاى بهشتند و دوزخيان را در جهنم مشاهده كرده‏اند كه در آتش معذبند.

اين چنين اشخاصى مردم از شر و ناراحتى‏هاى ايشان در امانند زيرا دلهاى آنها پيوسته متوجه خوف و ترس از خدا است چشم از حرام بسته و نيازمندى آنها به مردم كم است بكم ساخته‏اند و راضى هستند در معاش بهمان مقدار ضرورى.

مدت كوتاهى را صبر ميكنند مبادا روز قيامت دچار حسرت و اندوه طولانى شوند.پ 25- مردى بآن جناب عرضكرد من بشما بسيار علاقه دارم در راه خدا. امام‏

 

 (ع) مدتى سر بزير انداخت سپس فرمود خدايا بتو پناه مى‏برم كه مردم مرا در راه تو دوست داشته باشند و تو مرا دشمن بدارى سپس فرمود باو منهم ترا دوست ميدارم در همين راهى كه تو مرا دوست ميدارى.پ 26- و فرمود خداوند دشمن ميدارد شخص بخيل را كه سؤال ميكند و اصرار مى‏ورزد.پ 27- و فرمود بسا از گول‏خورده‏ها كه فريفته شده‏اند صبح و شام به لهو و خنده مشغولند ميخورد و مى‏آشامد با اينكه نميداند شايد خداوند او را مورد خشم خود قرار داده كه بواسطه آن خشم دچار جهنم خواهد شد.پ 28- و فرمود از اخلاق مؤمن انفاق و بخشش است بمقدارى كه خود در حال تنگى و سختى ميگذراند و وسعت مى‏دهد بديگران باندازه‏اى كه امكان وسعت دارد.

و بمردم انصاف ميدهد در رابطه با نفس خويش و اول او سلام بمردم ميكند.پ 29- فرمود سه چيز موجب نجات مؤمن است نگاهداشتن زبان از مردم و غيبت نمودن آنها و مشغول كردن خود را بچيزهائى كه براى آخرت و دنيايش سودمند است، و زياد گريه كردن بر گناه خويش.پ 30- فرمود نگاه كردن مؤمن بچهره برادر مؤمن خود بواسطه دوست داشتن و محبت باو عبادت است.پ 31- و فرمود سه چيز است هر كه همراه با آن سه چيز باشد در پناه لطف خدا است و در سايه عرش او در قيامت جا ميگيرد و از وحشت بزرگ، خدا او را در امان خواهد داشت. هر كه آنچه از مردم متوقع است نسبت بمردم در مورد خويش بجا آورد و كسى كه دست دراز نكند و قدم برندارد بسوى كارى مگر اينكه بداند در راه اطاعت خدا است يا مخالفت با او و شخصى كه عيبى از برادر خود نگيرد جز اينكه آن عيب را خود رها نموده گرفتارى شخص همين بس كه مشغول بعيب خويش است كه بعيب ديگران نپردازد.پ 32- و فرمود هيچ چيز محبوبتر نزد خدا بعد از عرفان از عفت شكم و شهوت نيست و چيزى محبوبتر نزد خدا از اينكه از او بخواهند نيست.پ 33- فرمود بفرزندش كار نيك انجام بده در باره هر كس كه از تو درخواست آن را دارد اگر شايسته نيكوكارى باشد كه كار بجائى كرده‏اى و اگر شايسته نباشد تو شايسته نيكوكارى هستى، اگر كسى بتو فحش داد از جانب راست برگشت بطرف چپ و عذرخواهى نمود عذر او را بپذير (منظور اينست كه حتى با اين فاصله كم‏

 

عذر او را بپذير).پ 34- و فرمود همنشينى با صالحين موجب اصلاح است برخورد با دانشمندان عقل را افزون ميكند. و فرمانبردارى از فرمانروايان و پيشوايان موجب كمال عزت مى‏شود و بهره‏بردارى از مال كمال جوانمردى است و راهنمائى كسى كه با تو مشورت ميكند موجب انجام حق نعمت (است كه خدا بتو ارزانى داشته) و آزار نرساندن از كمال عقل است و موجب آسايش انسان در دنيا و آخرت.پ 35- هر وقت حضرت زين العابدين (ع) اين آيه را تلاوت ميكرد وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها «1» ميفرمود منزه است خدائى كه هر كس را عارف بنعمت خود نموده او را عارف كرده باينكه نميتواند معرفت بنعمتهاى خدا پيدا كند همان طور كه هيچ كس را عارف بذات خود بيش از اين ننموده كه مى‏فهمد نميتواند خدا را درك كند. خداى بزرگ معرفت عارف را بهمين مقدار كه خود را از شناخت ذاتش قاصر مى‏يابد پذيرفته است و اينكه بدانند در مقابل نعمت خدا تقصير دارند و كوتاهى ميكنند همين عرفان را بعنوان شكر مى‏پذيرد، همان طورى كه علم عارفان را باينكه نميتوانند خدا را درك كنند ايمان قرار داده، چون ميدانند كه طاقت آنها بيش از اين نيست و از همين بيشتر قدرت پيشرفت ندارند.پ 36- و فرمود منزه است خداوندى كه اعتراف بنعمت را بعنوان سپاس قرار داد و منزه است خدائى كه اعتراف به ناتوانى از شكر را شكر قرار داد.پ 4- امالى: ثمالى گفت از على بن الحسين (ع) شنيدم مى‏فرمود. تعجب واقعا تمام تعجب از متكبر خودخواهى است كه ديروز نطفه و فردا مرده گنديده است تعجب تمام تعجب از كسى است كه شك در خدا دارد با اينكه آفرينش را مشاهده ميكند. تمام شگفت از كسى است كه منكر مرگ است با اينكه او ميميرد در هر شبانه روز (با خواب كه نوعى مرگ است) تمام تعجب از كسى است كه منكر زندگى آينده است با اينكه مى‏بيند زندگى پيشين را تعجب واقعا از كسى است كه عمل براى دنيا ميكند و آخرت را رها كرده.پ 5- دره باهره: حضرت زين العابدين (ع) فرمود از خدا بترس بواسطه‏

 

قدرتى كه بر تو دارد و از او خجالت بكش بواسطه نزديكى او بتو با هيچ كس دشمنى مكن گرچه خيال ميكنى او بتو زيان نميرساند و از دوستى هيچ كس امتناع نورز، گرچه خيال ميكنى او برايت نفعى ندارد. تو نميدانى چه وقت اميد بدوست خود دارى و نميدانى چه موقع از دشمن خويش بايد بترسى هيچ كس از تو پوزش نخواست مگر اينكه پوزش او را بپذيرى گرچه ميدانى او دروغ ميگويد عيبجوئى از مردم بايد بر زبان تو كم باشد.پ و فرمود هر كه بر زمانه خشم بگيرد اين خشم او طولانى خواهد شد.پ و فرمود هر كس با پناه بردن بخدا بى‏نياز باشد، مردم باو نيازمند ميشوند هر كس متكى بر حسن انتخاب خدا براى خويش باشد آرزو نميكند در غير حالى باشد كه خدا براى او خواسته است و فرمود شخص كريم خوشحال است از بخشش خود ولى شخص لئيم و پست افتخار ميكند بر ثروت خويش.پ 6- امالى: سعيد بن مسيب گفت امام زين العابدين (ع) مردم را هر جمعه در مسجد پيامبر (ص) موعظه ميكرد و آنها را بزهد و پارسائى در دنيا تشويق مينمود و باعمال آخرت ترغيب ميكرد با اين سخنان كه از آن جناب ثبت شده ميفرمود:

مردم از خدا بترسيد و بدانيد كه شما بسوى او برميگرديد هر شخصى آنچه عمل نموده از كارهاى نيك در اين دنيا مشاهده ميكند و آنچه از كارهاى زشت بجا آورده مايل است بين او و آن اعمال فاصله زيادى باشد. خداوند شما را از خويش برحذر داشته، واى بر تو اى فرزند آدم تو غافلى ولى از تو غفلت نخواهد شد، فرزند آدم اجل تو سريعترين چيزى است كه بسويت مى‏آيد. با سرعت هر چه بيشتر در جستجوى تو است. و ممكن است بزودى ترا بيابد، كه مدت خود را بپايان برده‏اى و ملك الموت روحت را ميگيرد و بسوى منزلى تنها ميروى كه در آن منزل روحت را باز پس ميدهند.پ و دو فرشته نكير و منكر بر تو وارد ميشوند براى سؤال و آزمايش بسيار سخت بدان اولين چيزى كه از تو مى‏پرسند از خدائى است كه مى‏پرستى و از پيامبرى است كه بسوى تو فرستاده شده. و از دينى كه بآن معتقدى. و از كتابى كه آن را تلاوت ميكنى، و از امامى كه ولايت او را پذيرفته‏اى. بعد از عمرت مى‏پرسند كه در چه راه فانى كرده‏اى و از مالت كه از چه راهى بدست آورده‏اى و در چه راه صرف كرده‏اى وسيله دفاع خود را آماده كن و متوجه خويش باش آماده باش براى جواب قبل از

 

آزمايش و سؤال و امتحان. اگر مؤمن و پرهيزكار و عارف بدين و پيرو صادقين و دوستدار اولياى خدا باشى خداوند دليل را بتو تلقين مينمايد و درست جواب خواهى داد و ترا بشارت به بهشت و خشنودى خدا و نيكيها ميدهند و فرشتگان با خوشى و شادى باستقبالت مى‏آيند اگر چنين نباشى زبانت به لكنت مى‏افتد و دليل نخواهى داشت و عاجز از جواب ميشوى ترا مژده بجهنم ميدهند و ملائكه عذاب به استقبالت مى‏آيند با سفره‏هاى گسترده از آتش.پ بدان پسر آدم كه پشت سر اين گرفتاريها در روز قيامت چيزهائى است وحشت‏انگيزتر و ناراحت‏كننده‏تر ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ خداوند همه جهانيان را از ابتدا تا انتها در آن روز جمع ميكند آن روزى است كه در صور دميده مى‏شود و هر كس در قبرها است برانگيخته ميگردد. از هيچ كس خون بها گرفته نخواهد شد و از كسى پوزش نمى‏پذيرند و هيچ كس نمى‏تواند آن روز به توبه پردازد. جز پاداش نيكيها و كيفر بديها چيزى نيست هر مؤمنى كه باندازه وزن يك ذره عمل نيك انجام داده باشد آن را مى‏يابد و هر يك از مؤمنين باندازه وزن يك ذره كار بد كرده باشند نتيجه‏اش را خواهند ديد.پ مردم بترسيد از معصيت و گناهها خداوند شما را در قرآن كريم از آن نهى نموده و برحذر باشيد مبادا از مكر خدا خود را آسوده پنداريد و از كيفر سخت او خود را در امان ببينيد در آن موقع كه شيطان ملعون شما را دعوت به شهوت‏رانى زودگذر و لذتهاى فانى در اين دنيا ميكند خداوند در قرآن كريم ميفرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ «1».پ كسانى كه پرهيزكارند وقتى خيال و وسوسه‏اى شيطانى در آنها پيدا شود متوجه خدا ميشوند و بينش واقعى پيدا ميكنند.پ شما را بخدا قسم دلهايتان را همآهنگ با خوف خدا كنيد و بياد وعده‏هائى كه بشما داده است هنگام بازگشت بسوى او باشيد از قبيل پاداش نيكو همان طور كه از كيفر شديد خود شما را ترسانيده زيرا هر كس از چيزى بهراسد از آن پرهيز ميكند. و هر كه از چيزى بپرهيزد از برخورد با آن ميترسد مبادا از غفلت‏زده‏هائى باشيد كه دلبسته بزيور ظاهرى دنيا شده‏اند كه در نتيجه از آنهائى خواهيد بود

 

كه در پى انجام گناهانند خداوند در اين آيه ميفرمايد:

أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ  أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ،  أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى‏ تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ «1».پ بپرهيزيد از آنچه خدا شما را پرهيز داده و پند بگيريد از آنچه با ستمگران رفتار كرده در قرآن مجيد مطمئن نباشيد از اينكه گرفتار بعضى از كيفرهائى كه ستمگران را نموده و در قرآن تذكر داده بشويد. بخدا قسم شما را بوسيله ديگران پند داده‏اند و سعادتمند كسى است كه بوسيله ديگرى پند گيرد. خداوند بگوش شما رسانده چه كرده با ستمگران شهرها در گذشته مانند اين آيه:

وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ  فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ.  لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى‏ ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ (فلما آتاهم العذاب) قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ.  فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ «2».

بخدا سوگند اين پندى است واقعى اگر شما پندپذير باشيد و بترسيد.

سپس بازگشت بسخن در باره آيات قرآن راجع باهل معصيت و گنهكاران فرمود: وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «3».

اگر مختصرى از عذاب خدا آنها را فراگيرد فرياد مى‏زنند اى واى ما خود ستمكار بوديم.

اگر بگوئيد مردم، اين آيه مربوط به مشركين است صحيح نيست زيرا خداوند ميفرمايد:

وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبِينَ «4».پ بدانيد كه براى مشركان ميزان و سنجشى قرار نميدهند و نه نامه عملى براى آنها باز مى‏شود نامه عمل مخصوص مسلمانان است. بپرهيزيد بندگان خدا. خداوند دنيا را براى هيچ يك از اولياى خود انتخاب نكرده و هرگز آنها را تشويق بدنيا و

 

زينت و ظاهر فريبنده آن ننموده. دنيا و مردم را آفريد براى اينكه بيازمايد چه كس عمل بهتر دارد جهت آخرت. بخدا قسم براى شما در قرآن مثلها زده و آيات مختلفى را بيان نموده جهت خردمندان. بيائيد از خردمندان باشيد نيست نيروئى جز بخدا. چشم بپوشيد از چيزى كه خدا دستور داده بآن بى‏ميل باشيد كه منظور همان ظاهر فريبنده دنيا است خداوند در قرآن كريم ميفرمايد:

إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ.پ بندگان خدا، از انديشمندان باشيد و تكيه بدنيا نكنيد خداوند به حضرت محمد (ص) پيامبرش و اصحاب فرموده: وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ «1».

مبادا متكى شويد بظاهر زيباى دنيا و آنچه در دنيا است مانند اعتماد كسى است كه اينجا را خانه ابدى گرفته و محل مورد اعتماد. دنيا منزل بين راه است و بايد بوسيله آن بهدف آخرت رسيد و محل عمل است از اين دنيا اعمال صالح را توشه قرار دهيد پيش از خارج شدن از آن و قبل از آنكه خدا اجازه ويرانى آن را بدهد مثل اينكه دنيا را خراب نموده كسى كه ابتدا شروع بآبادى دنيا كرده و بنايش را نهاده خدا وارث جهان است.

از خدا براى شما و خود تقاضاى توشه تقوى دارم و زهد در دنيا. خداوند ما و شما را از زاهدان نسبت بظاهر زيباى دنيا قرار دهد و علاقمندان و عمل‏كنندگان براى رسيدن بثواب آخرت ما در اختيار خدائيم و بقدرت او زنده‏ايم و متعلق باو هستيم.پ 7- امالى: طاوس يمانى گفت از حجر الاسود گذشتم شخصى را ديدم بركوع و سجده ميرود درست دقت كردم ديدم على بن الحسين زين العابدين عليهما السلام است. با خود گفتم اى نفس مردى پاك از خاندان پيامبر است بخدا بايد دعاى او را غنيمت بشمارم. پيوسته آن جناب را زير نظر داشتم تا نمازش را تمام كرد دست بسوى آسمان بلند و شروع كرد باين دعا:

سيدى سيدى هذه يداى قد مددتهما اليك بالذنوب مملوءة و عيناى بالرجاء ممدودة و حق لمن دعاك بالندم تذللا ان تجيبه بالكرم تفضلا سيدى‏

 

ا من اهل الشقاء فاطيل بكائى؟ ام من اهل السعادة خلقتنى فابشر رجائى سيدى الضرب المقامع خلقت اعضائى؟ ام شرب الحميم خلقت امعائى؟ سيدى لو ان عبدا استطاع الهرب من مولاه لكنت اول الهاربين منك، لكنى اعلم انى لا افوتك، سيدى لو ان عذابى مما يزيد في ملكك لسألتك الصبر عليه غير انى اعلم انه لا يزيد في ملكك طاعة المطيعين، و لا ينقص منه معصية العاصين، سيدى ما انا و ما خطرى؟ هب لى بفضلك و جلّلني بسترك و اعف عن توبيخى بكرم وجهك، الهى و سيدى ارحمنى مصروعا على الفراش تقلبنى ايدى احبتى و ارحمنى مطروحا على المغتسل يغسلنى صالح جيرتى، و ارحمنى محمولا قد تناول الاقرباء اطراف جنازتى، و ارحم في ذلك البيت المظلم وحشتى و غربتى و وحدتى. طاوس گفت من گريه خود را سردادم بطورى كه صدايم بلند شد، توجه به من نموده فرمود چرا گريه ميكنى يمانى؟ مگر اينجا مقام گنهكاران نيست؟ گفتم مولاى من شايسته است كه خدا دعايت را رد نكند با اينكه جدت محمد مصطفى (ص) است.

گفت در همين صحبت بوديم كه چند نفر از اصحاب امام (ع) آمدند بجانب آنها توجه نموده فرمود اصحاب من، شما را سفارش بآخرت ميكنم سفارش به دنيا نميكنم شما خود بدنيا سفارش شده هستيد و نسبت بآن حريص مى‏باشيد و چنگ به آن ميزنيد. اصحاب من، دنيا خانه بين راه است و آخرت محل پايدار. از منزل بين راه براى سراى جاويد خود توشه برداريد. پرده‏هاى خود را ندريد در مقابل كسى كه اسرار شما از او پنهان نيست دلهاى خود را از دنيا خارج كنيد قبل از اينكه بدنهاى شما را از دنيا خارج كنند. نديده‏ايد و نشنيده‏ايد غفلتى كه پيشينيان و گذشتگان را فراگرفته بود. نفهميديد چگونه اسرار پنهان آنها گشوده شد. دچار باران خوردى شدند با دگرگون شدن شادى و زندگى خوش و رفاهى كه داشتند.

هدف گرفتاريها و پلكان براى بلاها قرار گرفتند. اين سخن خود را گفتم و براى خود و شما طلب آمرزش ميكنم.پ 8- شماره 8 در شماره 16 گذشت و شماره 9 در شماره 17 گذشت.پ 10- زهرى گفت حضرت زين العابدين (ع) فرمود شديدترين ساعات انسان سه ساعت است:

1- ساعتى كه با ملك الموت روبرو مى‏شود. 2- ساعتى كه از قبر خود بر

 

انگيخته مى‏شود. 3- ساعتى كه در پيشگاه پروردگار ميايستد. كه يا بطرف بهشت رهسپار مى‏شود و يا بطرف جهنم. سپس فرمود اگر نجات يافتى در هنگام مرگ كه تو داراى شخصيت هستى و گر نه هلاك‏شده‏اى، اگر نجات‏يابى موقعى كه درون قبرت ميگذارند تو رستگارى و گر نه هلاك‏شده‏اى اگر نجات‏يابى در قيامت كه آسوده‏شده‏اى و گر نه هلاك گشته‏اى. و اگر نجات‏يابى پسر آدم هنگامى كه مردم را بر صراط مى‏برند رستگارى و گر نه هلاك ميشوى، اگر نجات‏يابى هنگامى كه مردم به پا ميايستند در پيشگاه پروردگار كه رستگارى و گر نه هلاك گشته‏اى بعد اين آيه را قرائت نمود:

وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ «1».

فرمود اين برزخ همان قبر است كه در آنجا زندگى دشوارى دارند. بخدا قسم قبر يا باغى از باغهاى بهشت و يا گودالى از گودالهاى جهنم است.

در اين موقع متوجه يكى از حاضرين شده فرمود باو آسمان‏نشينان مى‏شناسند چه كس ساكن بهشت و چه كس ساكن جهنم است تو از كداميك آنهائى و كدام خانه مربوط بتو است.پ 11- تحف العقول: حكمت و پند و پارسائى امام عليه السلام.

خداوند ما و شما را از نيرنگ ستمكاران و ستم حسودان و ظلم جباران نگه دارد.

مؤمنان. مبادا طاغوتها و پيروان آنها كه دل بدنيا بسته‏اند شما را فريب بدهند آنها بدنيا ميل دارند و بآن روى آورده‏اند و فريفته ماديات شده‏اند و دل به زيور بى‏دوام و متاع نابودشدنى آن بستاند. بترسيد از آنچه خداوند شما را نسبت بآن برحذر داشته و پارسا باشيد نسبت بچيزهائى كه خداوند دستور زهد و پارسائى بآن داده. تكيه بر دنيا نكنيد مانند اعتماد كردن اشخاصى كه دنيا را محل امن و پايدارى ميدانند. بخدا سوگند در اين دنيا شاهد و نمونه‏هاى بسيارى است كه گواهى بر زينت آن و تغيير روزگار و زيرورو شدن احوال مردم و بلاها و بازى كردن ساكنان دنيا مينمايد.

دنيا كسى را كه داراى شخصيتى نيست بلند ميكند و اشخاص با شخصيت را

 

پست مينمايد گروهى را فردا داخل جهنم مينمايد در اين جريانها عبرت و امتحان و تنفر است براى كسانى كه بيدار باشند.پ روبرو شدن در شبانه‏روز با امورى از قبيل آشوبهاى وحشت‏انگيز و پيش‏آمدهاى تازه و انواع ستم و بلاهاى روزگار و ترس از دژخيم سلطان و وسوسه شيطان دلها را از تصميمهاى خداپسندانه برميگرداند و از راهيابى بسوى حق مى‏فراموشاند و شناختن اهل حق، مگر براى گروه اندكى كه خداوند آنها را نگهداشته. جز آنها كه در پناه لطف خدا قرار گرفته‏اند كسى نميتواند تشخيص دهد تغيير روزگار وزير و رو شدن آن را و زيان دلبستگى بدنيا را و آنهايند كه راه رستگارى و طريق واقعى را مى‏پيمايند سپس با زهد و انديشه زياد كمك مى‏گيرند و از پندها مى‏آموزند و متنفر ميشوند. بى‏علاقه مى‏شود بزيور زيباى زودگذر دنيا. و فاصله مى‏گيرد از لذتهاى آن و دل بنعمتهاى دائم آخرت مى‏بندد و كوشش خود را در آن راه بكار مى‏برد. مراقب مرگ است و زندگى با ستمگران را زشت ميشمارد در چنين هنگامى دنيا را با ديده‏اى روشن و تيزبين تماشا ميكند و توجه به فتنه‏ها و پيش‏آمدهاى انحرافى و ستم پادشاهان ستمگر دارد. بجان خود سوگند ياد ميكنم كه شما فتنه و آشوبهاى گذشته را پشت سر گذاشته‏ايد و گرفتار شدن مردم را بآن فتنه‏ها بطورى آزموده‏ايد كه دليل و راهنمائى است براى شما تا از گمراهان و بدعت‏گذاران و ستمگران و تبهكاران فاصله بگيريد از خدا كمك بگيريد و بازگشت باطاعت او كنيد و اطاعت كسى كه شايسته‏تر باطاعت است از ديگران (منظور اطاعت از ائمه و پيشوايان دين است كه شايسته اطاعتند).پ بپرهيزيد، بپرهيزيد قبل از پشيمان شدن و حسرت خوردن. و رفتن به پيشگاه پروردگار و ايستادن در مقابل او بخدا قسم هيچ كس دچار گناه و معصيت خدا نشد مگر اينكه بسوى عذاب او رفت. و هيچ كس دنيا را بر آخرت مقدم نداشت جز اينكه گرفتار آينده‏اى ناگوار شد و رهسپار جايگاه ناسازگار گرديد. علم بخدا و عمل به طاعت او با يك ديگر پيوسته‏اند هر كه خدا را بشناسد از او ميترسد. اين ترس او را وادار بعمل بفرمان خدا ميكند.پ دانشمندان و پيروان آنها كه عارف بخدايند براى او عمل ميكنند و دل باو مى‏سپارند خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُپ مبادا در جستجو چيزى از دنيا باشيد بوسيله معصيت خدا و در اين زندگى‏

 

اشتغال باطاعت او بورزيد. چند روز دنيا را غنيمت بشماريد و كوشش كنيد در كارهائى كه خود فردا موجب نجات شما از عذاب خدا باشد. اين كار دشواريش كمتر از گرفتار شدن به معصيت و آسان‏تر از پوزش خواستن و اميد به نجات با اين عمل بيشتر است.پ اطاعت خدا و كسانى را كه خداوند اطاعت آنها را واجب نموده بر هر چيز مقدم بداريد، مبادا پيروى از فرمانروايان طاغوت منش و فريفته شدن بظاهر دنيا را مقدم بداريد بر امر خدا و طاعت او و اطاعت از اولو الامر. بدانيد شما بندگان خدائيد و ما با شما هستيم بر ما و شما سرورى فردا حكومت خواهد كرد و او باز خواست از ما مينمايد. پيش از رفتن باين جايگاه جواب خود را آماده كنيد و هم قبل از بازخواست و رفتن به پيشگاه پروردگار جهانيان. يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ.پ بدانيد خداوند هيچ دروغگوئى را تصديق نخواهد كرد و هيچ راستگوئى را تكذيب نمى‏نمايد و پوزش كسى را كه استحقاق دارد رد نمى‏كند و عذر كسى را كه معذور نيست نمى‏پذيرد. خداوند حجت كامل را بر مردم بوسيله پيامبران تمام نموده و بعد از پيامبران توسط جانشينان آنها.پ از خدا بپرهيزيد و روى آوريد باصلاح خويش و اطاعت خدا و كسانى كه در راه خدا آنها را دوست ميداريد شايد يك نفر پشيمان شود از كوتاهى كه ديروز نموده در راه خدا و حقوقى را كه ضايع كرده. استغفار كنيد و توبه نمائيد. او توبه‏پذير و از گناهان ميگذرد و اطلاع از كردار شما دارد. از همنشينى با معصيت‏كاران و كمك به ستمكاران و هم‏آهنگى با تبهكاران بپرهيزيد. از فتنه آنها برحذر باشيد و از آنها كناره‏گيرى كنيد. بدانيد كسى كه مخالف اولياء خدا باشد و راه غير خدا را بپذيرد و خودرأى كند در مقابل امر ولى خدا در آتش فروزان است. كه بدنهاى بدون روح را با شعله خود ميخورد. بدنهايى كه شقاوت بر آنها چيره شده: (آنها مرده‏هائى هستند كه حرارت آتش را نمى‏يابند) عبرت بگيريد خردمندان، خدا را ستايش كنيد بر اينكه شما را هدايت كرده بدانيد كه از قدرت خدا نميتوانيد خارج شويد. عمل شما را بزودى رسيدگى ميكند سپس بسوى او برميگرديد از پندها عبرت بگيريد و بآداب صالحين خود را بيارائيد. 12- مجالس مفيد: ثمالى گفت نشنيدم كسى زاهدتر از على بن الحسين‏

 

 (ع) باشد جز آنچه در باره على بن ابى طالب (ع) شنيده‏ام.

بعد ابو حمزه گفت وقتى على بن الحسين (ع) در مورد زهد صحبت ميكرد و پند ميداد هر كه حضور داشت بگريه مى‏افتاد ابو حمزه گفت در يك يادداشتى سخنانى از امام (ع) در باره زهد خواندم آن را نوشتم و خدمت ايشان عرضه داشتم امام آن را تصحيح نمود در آن نامه نوشته بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خدا ما و شما را از حيله ستمگران نگهدارد تا آخر روايتى كه در شماره 11 گذشت.پ 13- مجالس مفيد ابن حازم از على بن الحسين (ع) نقل كرد كه پيامبر اكرم (ص) فرمود: از اين دو گام محبوبتر در نزد خدا گامى نيست. قدمى كه برداشته مى‏شود براى تحكيم صفى در راه خدا. و گامى كه برداشته مى‏شود براى صله رحمى كه آن را قطع كرده و هيچ جرعه و آشاميدنى از اين دو آشاميدن نزد خدا محبوبتر نيست:

1- خشمى كه با حلم مؤمن فرو ميخورد. 2- و ناراحتى گرفتارى و مصيبتى را كه با صبر بر خود هموار ميكند. و هيچ قطره‏اى در نزد خدا از اين دو قطره محبوبتر نيست. قطره خونى كه در راه خدا ريخته شود و قطره اشكى كه در دل شب از خوف خدا بريزد.پ 14- مجالس مفيد: حضرت زين العابدين (ع) پيوسته ميفرمود واى بر كسى كه يكان او بر دهگانش افزايش داشته باشد و حضرت صادق (ع) ميفرمود: زيانكار كسى است كه از عمر خود زيان كرده باشد ساعتى بعد از ساعت ديگر.

حضرت زين العابدين ميفرمود: نااميدى را از مردم اظهار نما كه اين خود بى‏نيازى و غنى است. درخواست را از مردم كم كن درخواست نمودن فقر حاضر است. بپرهيز از چيزهائى كه بايد پوزش از آن بطلبى نماز بخون مثل كسى كه ميخواهد از نماز وداع كند. اگر ميتوانى امروز از روز گذشته و فردا بهتر از امروز باشى اين كار را بكن.پ 15- مجالس مفيد: زهرى از يكى از دو امام حضرت باقر يا صادق عليهما السلام نقل كرد كه فرمود: واى بر كسانى كه اعتقاد بامر بمعروف و نهى از منكر ندارند و فرمود هر كس بگويد لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وارد نشده اين گواهى او بملكوت آسمان مگر اينكه تكميل شده با عمل صالح. دين ندارد كسى كه معتقد است بايد اطاعت از ظالم كرد سپس فرمود تمام مردم دل به افزايش ثروت بسته‏اند تا زمانى كه بديدار قبرهاى‏

 

خود بروند.پ 16- مجالس مفيد صفحه 109 ثمالى گفت از حضرت زين العابدين (ع) روايت شده كه ميفرمود هر كس واجبات را انجام دهد او از بهترين مردم است. و هر كه اجتناب از محرمات نمايد از عابدترين مردم و باورعترين آنها است و هر كه قانع باشد بآنچه خدا باو ارزانى داشته او از غنى‏ترين مردم است.پ 17- اعلام الورى- روايت شده كه على بن الحسين (ع) روزى مشاهده كرد حسن بصرى جلو حجر الاسود براى مردم قصه ميگفت باو فرمود: حسن از مردن خوشت مى‏آيد؟ جوابداد نه. فرمود راضى هستى اعمالت را حساب كنند گفت نه، فرمود در غير اين دنيا جاى ديگرى هست كه در آنجا انسان عمل كند گفت نه، پرسيد خدا را در روى زمين خانه‏ى ديگرى غير اين خانه است كه مردم باو پناه برند گفت نه فرمود پس چرا مردم را از طواف باز ميدارى بآن جناب عرض كردند حسن بصرى گفته است تعجب نيست از كسى كه هلاك شده چطور بدبخت گرديده؟

تعجب از كسى است كه نجات يافته چگونه نجات يافته. فرمود من ميگويم تعجب نيست از كسى كه نجات يافته چگونه نجات يافته اما تعجب از كسى است كه هلاك شده چطور هلاك گرديده با وسعت رحمت پروردگار.پ 18- كشف الغمه: عامر بن واثله گفت هر وقت على بن الحسين (ع) اين آيه را تلاوت مينمود: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ. «1» اى مؤمنين از خدا بپرهيزيد و با راستگويان باشيد. ميفرمود خدايا مرا در بلندترين درجه اين گروه قرار ده، مرا كمك كن به تصميم‏گيرى و بمن آينده نيكو عنايت فرما. مرا چنان از خودخواهى دور كن كه خاطرات دنيا از دلم زدوده شود بواسطه ترسى كه از تو دارم. خدايا بمن دل و زبانى بده كه در راه عيبجوئى دنيا و كناره‏گيرى صحيح از آن حركت كنم بطورى كه جز راست نگويم خدايا آثار اجابت دعايم را بمن نشان بده با توفيق نيكوئى كه بمن ارزانى ميدارى. بطورى كه در هر حال چنان باشم كه تو ميخواهى.

         فقد قرعت بى باب فضلك فاقة             بحد سنان نال قلبى فتوقها

 بر در خانه لطف و عنايتت مرا نوعى فقر و تنگدستى پناهنده كرده همچون‏

 

خدنگ برنده‏اى كه دلم را هدف قرار داده باشد با بلاهاى خود.پ تا كى سخن از گرفتاريهاى دنيا و مقام صديقين برانم. و خود را وعده بدهم به تصميم راسخى از ميل و اراده‏اى كه در حال حركت بسوى گناهان و خطاها است.

شكايت از خوارى قدرت دنيائى و بدرفتارى آن بكنم با اينكه ديده و شنيده‏ام اگر ديده بصيرت و دلى بيدار داشته باشم.

         و كلا الاقى نكبة و فجيعة             و كاس مرارات ذعافا اذوقها

 پيوسته روبرو با بدبختى و مصيبت هستم و جامهاى زهرآگينى كه بايد آنها را بچشم.پ تا چه وقت خود را بآرزوها سرگرم كنم و اعتماد بدنياى فريبنده داشته باشم.

و دل بدنيا ببندم با شيوه‏هاى ناپسندى كه پيوسته آماده دارد. من در معرض بلاهاى روزگارم ولى انتظار دوام و بقا را دارم و پيك اجل پيوسته در رهگذر است من در دو حالت مختلف هستم با اينكه دنيا راه و رسم مخصوص خود را دارد.

         و هن المنايا اى واد سلكته             عليها طريقى او على طريقها

 آنها مرگهايند در كدام بيابان قرار گرفته‏ام من بايد از آن راه بگذرم يا آن راه از من ميگذرد (از اين مرگها رد ميشوم يا مرگها از پيكر من گذر خواهند كرد و مرا بنابودى ميكشانند).پ تا چه وقت دنيا مرا وعده ميدهد و خلاف وعده ميكند و تا كى باو اعتماد كنم و او خيانت نمايد. هيچ لباس تازه‏اى بر تن نمى‏پوشى مگر اينكه تازه‏ات كهنه شده و هيچ اجتماعى بوجود نمى‏آيد مگر اينكه افتراق و جدائى در گروه ديگرى پيدا مى‏شود، مثل اينكه دنيا نميتواند آسايش ما را ببيند و بر الفت و هم‏آهنگى ما رنج مى‏برد و بر نعمت‏داران رشك و حسد مى‏ورزد.

         فقد آذنتنى بانقطاع و فرقة             و اومض لى من كل افق بروقها

 دنيا اعلام جدائى و فراق نموده و از هر كرانه‏اى سوسوى جدائى چشمك ميزند.پ هيچ بهانه و عذرى ندارد كسى كه بسرعت در سفرى است و در يك منزل بين راه آسوده بيارمد و در غفلت فرو رود، با انواع ستمهاى دوران و تلخى زندگى و نسيم ملايم فريب. شيرينى دنيا همراه با تلخى شده درگذشته و اين نسيم را گرد و غبار و حسرت و اندوه دگرگون نموده حركتهائى بود ولى ساكن شد. هر دوره‏اى‏

 

هر چه داشت از بين برد.

         فما عيشة الا تزيد مرارة             و لا ضيقة الا و يزداد ضيقها

 هيچ خوشى نيست مگر اينكه افزايش تلخكامى است و به هيچ تنگنائى دچار نميشوى مگر اينكه مرتب تنگتر مى‏شود.پ چگونه اشك خردمند خشك مى‏شود و چشم بيدار دل آرام ميگيرد با بدرفتارى دنيا و مصيبتهائى كه دچار ساكنان دنيا مى‏شود و تغيير و حركتها بناگهان. چگونه دل باو مى‏بندد كسى كه دنيا را شناخته كه پدران را بداغ فرزندان مبتلا مى‏كند و فرزندان آسوده از پدران، اينها هرگز غم پدران خود را نميخورند و از دست پدران عزيزانشان را ميگيرد.

         و ترمى قساوات القلوب باسهم             و جمر فراق لا يبوخ حريقها

 دلهاى سنگين را با تيرها چنان هدف ميگيرد و آنچنان شعله فراق را بين آنها مى‏افروزد كه هرگز لهيب و شراره آن فرونمى‏نشيند، هيچ اميدى ندارم كه گرفتاريهاى دنيا را توضيح دهم و پرده بردارم از اسرار پنهان كه در معرض دوران فلك قرار گرفته. حرفى نميزنم جز از كشته‏اى كه نابود شده و كسى كه درون خاك پنهان شده و از او كناره گرفته‏اند عبرت بگير شنونده از نابودى ملتهاى گذشته و از بين رفتن نعمتها و آثار دلخراشى كه ميشنوى و مى‏بينى در شهرهاى خالى از سكنه و باقيمانده ساختمانهائى كه در حال فنا است و خانه‏هاى خالى.

         و كم عاقل افنت فلم تبك شجوه             و لا بد ان تفنى سريعا لحوقها

 چه بسيار از مردان عاقلى را كه دنيا از ميان برد و بر اندوه و حزن آنها گريه نكردى پيوستگى بدنيا بسيار سريع گسسته مى‏شود.پ با ديده دل نگاه كن متكبران و طاغوتان زمان را چگونه بزمين خوردند و با دقت تماشا كن قصرهاى پادشاهان را و ساخته و پرداخته‏هاى ستمگران را. چگونه دنيا با دگرگونيهاى خود و فنا و زوال آنها را متوجه نموده و با زشتيها روبرو كرده و دامن نيستى را بر سر آنها افكنده. مانند دانه گندم آنها را آسياب كرده و در معرض شدت طوفانها قرار داده كه بادهاى سهمگين بر مزار آنها در پهندشت بيابان مى‏وزد.

فتلك مغانيهم و هذى قبورهم توارثها اعصارها و قبورها اينجا است منزلهاى ايشان و اين هم قبرهاشان كه روزگار بيادگار از آنها

 

باقى گذارده اى كسى كه در آثار ملتهاى گذشته كوشائى بايست و دقت كن. نگاه كن كدام عزت پادشاهى و نعمت انس و الفتى يا خوشگذرانى شخصى است كه شادكامى آنها را آلوده و همراه با غصه نكرده و دست مرگ بين آنها جدائى نيانداخته و آنها را درون خاك تيره نكرده. در دل قبرها از پيكرشان استخوانهاى پوسيده و گلهاى خشك باقيمانده و كهنه و فرسوده شده‏اند.

         و آليت لا تبقى الليالى بشاشة             و لا جدة الا سريعا خلوقها

پ قسم ميخورم كه روزگار شادى نميگذارد و نه چيزى تازه براى انسان مى‏ماند هر چه زودتر كهنه مى‏شود ديده‏هاى تيزبين و روشن‏بينى خود را از دست داده و افكار دقيق از بين رفته در مطالعه حال آنها كه در برزخ بسر مى‏برند و آن خاموشى خواب زياد و مدت اقامت فراوان كه در قبرها دارند و عاقلان را از غفلت سرزنش كرده‏اند چقدر اينها خوش‏گذراندند در اين قصرهاى فرسوده كنونى كه با صداى بلند نامشان را بردند و ستمگران را فراخواندند. پزشكان و دانشمندان را دعوت كردند و از پايگاه رسالت و نبوت نيز تقاضا نمودند (كه دعا كنيد من خوب شوم اما) در رختخواب خود همچون مارگزيده از اين پهلو بآن پهلو ميروم و چون دل افسردگان ميگريم و فرياد ميكشم ولى افسوس كه وقت گذشته.

         سوى انهم كانوا فبانوا و اننى             على جدد قصد سريعا لحوقها

پ جز اينكه آنها بودند و ساختند و من نيز بزودى راه آنها را از پيش ميگيرم تيزبينى و هوشيارى انسان را متوجه دلهاى داغدار ميكند. دنيا پرده برداشت از غفلت‏زدگى كسانى كه ديده بر مناظر زيباى دنيا دوخته‏اند. جاى شگفتى است چگونه بدنيا اعتماد ميكند كسى كه آن را ميشناسد عقل خويش را از دست داده با اين اعتماد و بهانه‏ها را برايش پيش كشيده و ديده از برگشت دنيا فروبسته پيوسته نشانه‏ها و نمودارهائى از برگشت روزگار مشاهده ميكند نسبت به گذشتگان و حال آنها و عاقبت كارشان كه چگونه بودند و دنيا چيست و فريب روزگار چگونه است.

         و هل هى الا لوعة من ورائها             جوى قاتل او حتف نفس يسوقها

 مگر دنيا جز يك عشق ناپايدار است كه پشت سرش بيمارى كشنده و اصلى است كه بسرعت مى‏آيد راهنمايان راه نجات در هر زمان سخت سرزنش كرده‏اند دنيا را ديده‏ها از اندوه فراوان خون باريده‏اند ولى اين راهنمائيها كهنه شد و آثار بى‏ارزشى دنيا ناشناخته ماند و اختصاص بيك مدت داده شد گرفتاريهاى دنيا.

 

وارثان حكمت از يك ديگر جدا شدند من تنها ماندم مانند آهوئى كه يك شاخ دارد تذكر ميدهم اما گوش شنوا نيست و از درد مينالم ولى كسى كه دلسوز باشد نمى‏يابم.پ‏

          و ان ابكهم اجرض و كيف تجلدى             و في القلب منى لوعة لا اطيقها

 اگر بگريم بر آنها هلاك ميشوم چگونه صبر كنم با اينكه در دل شراره‏اى دارم كه طاقت آن را ندارم، تا كى بياد شيرينى دنيا و خوشگذرانى دوران آن باشم و پيرو دلبستگان بدنيا شوم و دل مشغول داشته باشم بارواح گذشتگان با اينكه آنها رهسپار بسوى فساد و تباهى خود شدند و من در بقيه امور دنيا از آنها كناره‏گيرى كرده و از دوستان جدا شدم، آنچنان خود را بواسطه از دست دادن آنها ناراحت كرده‏ام كه پيوسته آتش اندوهم فزونى مى‏يابد. و صبر از كفم ميرود گويا من اولين كسى هستم كه بآزمايش درآمده‏ام بياد معارف دنيا و فراق دوستان مى‏افتم.

         فلو رجعت تلك الليالى كعهدها             رأت اهلها في صورة لا تروقها

 اگر روزگار گذشته بازگردد همان طور كه قبلا بوده مردمان زمان خود را بصورتى مشاهده ميكند كه از آنها متنفر است و بدش مى‏آيد.

چه كسى را سرزنش كنم و با اين نوايم چه كسى را راهنمايى نمايم و بر كه بگريم و كه را بخوانم با او باندوه بنشينم فزون باشم بر نابودى مردگان يا بر جانشينى زشت زنده‏ها. تمام اينها موجب افزايش حزن و ريختن اشكم مى‏شود.

چه كسى مرا كمك ميكند بر گريه كردن. خردمندى از دلها رخت بربسته.

اشك فرو ميريزد و بايد درد انسان را آب كند با اين فاصله زيادى كه از پزشكان گرفته‏ايم. چگونه خواهند بود آنها با راهنمايان از در مخالفت برخاسته‏اند. زمان رهبران درك نكرده‏اند. آنها را بخود واگذاشته‏اند در گمراهى‏ها و شبهاى تيره و تار سر در گم حركت ميكنند.

         حيارى و ليل القوم داج نجومه             طوامس لا تجرى بطئى خفوقها

 سرگردانند شب آنها تيره است و ستارگانش بى‏فروغند. و باقيمانده اين شب كند رو تمام نميشودپ و فرمود هر كس يك خنده كند مقدارى از عقل خود را از دست داده مثل فراموش كردن يك مطلب علمى‏پ و فرمود وقتى بدن مريض نشود بخود مى‏بالد و فايده‏اى نيست در پيكرى كه بخود ببالد و تكبر ورزدپ و فرمود از دست دادن دوستان غربتى است.پ و فرمود هر كس قانع باشد بآنچه خدا باو داده از بى‏نيازترين مردم است.

 

پ‏19- كتاب نثر الدرر: امام زين العابدين (ع) چشمش به گدائى افتاد كه گريه ميكند فرمود اگر تمام دنيا دست اين مرد باشد و يك مرتبه از دستش برود سزاوار نيست بر آن گريه كند.پ از آن جناب پرسيدند چرا پيامبر اكرم يتيم شد از پدر و مادر فرمود تا حق مخلوقى بگردنش نباشد.پ و بفرزند خود فرمود پسركم بپرهيز از دشمنى با مردم زيرا از چاره‏انديشى شخص بردبار و حليم خلاصى ندارى و از غافلگيرى شخص پست رهائى نه.پ باو عرضكردند چه كسى از همه مردم با ارزشتر است فرمود كسى كه براى دنيا ارزشى قائل نباشد «1».پ مردى بحضرت زين العابدين (ع) گفت چقدر قريش نسبت به پدر شما كينه دارند. فرمود زيرا پيشينيان آنها را بجهنم فرستاد و آيندگانشان را دچار ننگ كرد و بعد صحبت از گناهان شد. فرمود تعجب ميكنم از كسى كه خوددارى از غذا ميكند مبادا ضرر داشته باشد ولى خوددارى از گناه نميكند بواسطه زشتى و كيفر آن.پ عرض شد آقا، چگونه صبح كرديد؟ فرمود ما صبح كرديم بواسطه انتساب به پيامبر ميترسيم ولى تمام مسلمانان بواسطه پيامبر در امان و آسايشند.پ از مردى شنيد كه خدمت آن جناب رفت و آمد داشت بدگوئى از شخصى ميكند باو فرمود بپرهيز از غيبت زيرا غيبت خورش سگهاى جهنم است.پ از جمله سخنان آن جناب كه محمد بن حسن حمدون در كتاب تذكره آورده اينست كه فرمود: مؤمن بين سه خصلت هلاك نميشود: 1- گواهى به لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وحده لا شريك له. 2- شفاعت پيامبر اكرم (ص). 3- وسعت رحمت خدا. بترس از خداى عزيز بواسطه قدرتى كه بر تو دارد و از او خجالت بكش بواسطه نزديك بودنش بتو. وقتى نماز ميخوانى مثل كسى نماز بخوان كه مى‏خواهد از نماز وداع كند.

بپرهيز از كارهائى كه بايد پوزش بخواهى. بترس از خدا بنوعى كه همراه با بهانه‏تراشى و پوزش‏طلبى نباشد.پ و فرمود بترس از خوشحال شدن از گناه زيرا خوشحالى از گناه بدتر از ارتكاب‏

 

گناه است‏پ و فرمود هلاك شده كسى كه حكيمى ندارد كه راهنمائيش كند و خوار است كسى كه نادانى «1» ندارد كه كمكش كند.پ 20- روضة الواعظين على بن الحسين (ع) فرمود:

         مليك عزيز لا يرد قضاؤه             عليم حكيم نافذ الامر قاهر

             عنا كل ذى عز لعزة وجهه             فكل عزيز للمهيمن صاغر

             لقد خشعت و استسلمت و تضاءلت             لعزة ذى العرش الملوك الجبابر

             و في دون ما عاينت من فجعاتها             الى رفضها داع و بالزهد آمر

             فجد و لا تغفل فعيشك زائل             و انت الى دار المنية صائر

             و لا تطلب الدنيا فان طلابها             فان نلت منها غبها لك ضائر

 فرمانرواى عزيزى است كه حكمش را نميتوان رد كرد دانا و حكيم و چيره و نافذ الامر است ذليل و خوارست هر عزيزى در مقابل عزت خدا و هر عزيز در پيشگاه پروردگار كوچك است خوار و تسليم و كوچك و حقيرند در مقابل عزت خداى جهان تمام ستمگران روزگار در برخورد با كوچكترين ناكاميهاى دنيا. پند و اندرزى است براى ترك و زهد و پارسائى در آن كوشش كن غافل مباش كه زندگى زودگذر است و تو بسراى نيستى و مرگ رهسپارى.

بدنبال دنيا مباش كه جستجوى دنيا گرچه بآن برسى عاقبت زيانمند است.پ 21- اختصاص: مردى خدمت زين العابدين (ع) رسيد و از حال خود شكايت نمود امام (ع) فرمود: بيچاره فرزند آدم هر روز گرفتار سه مصيبت است كه از يكى آنها پند و عبرت نميگيرد اگر عبرت بگيرد دنيا و گرفتاريهاى آن برايش ساده مى‏شود. مصيبت اول يك روز كه از عمرش كاسته شده فرمود اگر زيان و نقصانى در مالش پيدا شود غمگين ميگردد با اينكه پول ممكن است بازگردد ولى عمر قابل برگشت نيست.

دوم روزى خود را در آن روز گرفته اگر حلال باشد بايد حساب آن پس بدهد و اگر حرام باشد بر آن كيفر مى‏شود. فرمود سومى بزرگتر از اين است عرض كرد چيست؟ فرمود: هر روز را كه بشام ميرساند يك قدم نزديك بآخرت شده نميداند بجانب بهشت ميرود يا بطرف جهنم.پ و فرمود بزرگترين و طولانى‏ترين عمر فرزند آدم روزى است كه از مادر متولد مى‏شود. دانشمندان گفته‏اند اين سخن را احدى قبل از امام نفرموده.

 

پ‏22- اين شماره قبلا ترجمه شد تا اين قسمت كه در زير ترجمه مى‏شود:پ و فرمود هر چيزى ميوه‏اى دارد ميوه گوش سخن نيكو است.پ و فرمود هر كس عيبجوئى مردم را بكند با عيبهائى كه در آنها است مردم از او خورده‏گيرى ميكنند بچيزهائى كه در او نيست. هر كس درد خود را نشناسد دوايش موجب ناراحتى و فساد او مى‏شود.پ بفرزند خود حضرت باقر (ع) فرمود: خوددارى از آزار كن و ناسزا را رها كن كمك بگير بر سخن گفتن با سكوت. زيرا سخن گفتن در بعضى از مواقع زيان‏آور است از نادان بپرهيز.پ و فرمود كار زشت را رها كن گرچه مشهور بآن شده باشى و علاقه به برگشت بنادانى نداشته باش گرچه بخلاف آن مشهور شده باشى. بپرهيز از خشنود بودن از گناه زيرا پسنديدن گناه بدتر از ارتكاب آن است. بزرگى در تواضع است. و ثروت در قناعت است.پ و فرمود هر كس بى‏نيازى او بواسطه خدا باشد مردم باو نيازمند ميشوند.پ و فرمود بهترين كليد كارها راستى است. و بهترين پايان براى آنها وفا است‏پ و فرمود هر چشمى در قيامت بيدار خوابى ميكشد مگر سه چشم. چشمى كه در راه خدا بيدار خوابى كشيده و چشمى كه از حرام بسته بوده و چشمى كه از خوف خدا اشك ريخته.پ و فرمود شخص كريم از بخشش خود خوشحال است ولى شخص پست به مال خود افتخار ميكند.پ و فرمود بپرهيز از غيبت كه خورش سگهاى جهنم است.پ و فرمود هر كس متكى بحسن انتخاب خدا براى خود باشد آرزوى حالى غير آن حالى كه خدا برايش خواسته نميكند. گفته شده: با آن جناب در بعضى از مسائل فقهى بحث و مجادله نمودند فرمود فلانى اگر تو بمنزل ما بيائى نشانت ميدهم آثار جبرئيل را بر روى فرشهاى خود. ممكن است كسى از ما بسنت پيامبر واردتر باشد. و فرمود: هر گاه ميخواست نماز بخواند ميرفت در محلى ناملايم خود را پنهان ميكرد و در آنجا نماز ميخواند. زياد گريه ميكرد يك روز در گرماى شديد به طرف كوهها رفت تا در آنجا نماز بخواند. غلامش از آن جناب تعقيب نمود ديد سر بر

 

روى سنگى بسجده نهاده، سنگى ناهموار و گرم است و گريه ميكند آنقدر نشست تا امام سر از سجده برداشت. مشاهده كرد مثل اينكه سر در آب فرو برده از اشكى كه بر چهره مباركش هست، عرضكرد سرور من نميرسد آن موقعى كه اندوه شما پايان پذيرد؟

 

فرمود واى بر تو يعقوب، پيامبر بود و پسر پيامبر و دوازده پسر داشت يكى از آنها از نظرش پنهان شد آنقدر گريه كرد تا چشمش كور شد و پشتش خميده و سرش از غم سفيد گرديد. با اينكه پسرش زنده بود و اميد ديدارش را داشت. من بچشم خود ديدم پدر و برادر و عموهايم و پسر عموهايم هجده نفر كشته شدند و بر روى زمين افتاده بودند كه باد بر پيكر عزيزشان ميوزيد چگونه اندوهم پايان پذيرد و اشك چشمم خشك شود.