باب چهارم در نهى از درمان با آب گرمهاى كبريتى و آب تلخ و شور و مانند آنها

پ‏1- در محاسن: (579) بسندش از ابى سعيد تيمى كه گذر كردم بحسن و حسين عليه السّلام و آنها در فرات بودند با لنگهاى خود در آب جا داشتند، و فرمودند آب ساكنانى دارد چون ساكنان زمين و آنگه فرمودند تو كجا ميروى گفتم: سر اين آب، فرمودند اين آب چيست؟ گفتم آبى كه نوشند و تن را سبك كند و گرما را ببرد و شكم را باز كند، اين آب تلخ، فرمودند: نپنداريم كه خدا تبارك و تعالى در هيچ چيزى كه لعنتش كرده درمانى نهاده باشد، گفتم: براى چه لعنش كرده فرمودند خدا تبارك و تعالى چون قوم نوح اسفناكش كردند درهاى آسمان را بآبى سيل ريزان گشود و بزمين وحى كرد آب برآرد و چشمه‏هائى از زمين نافرمانى كردند و خداشان لعن كرد و آنها را شور و تلخ ساخت.

 

پ‏بيان: در كافى- بسندش اين روايت را آورده و در آنست كه: آن دو در فرات بودند و با دو لنگ در آب فرو شده بودند و من بآنها گفتم: اى دو پسر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله دو لنگ را تباه كرديد و آنها فرمودند اى ابو سعيد تباهى دو لنگ به است از تباهى دين، راستش براى آب هم اهلى و ساكنانى هستند- تا گويد- گفتم: من ميخواهم داروئى را از اين آب تلخ بنوشم براى دردى كه دارم باميد اينكه تنم سبك شود و شكمم روان گردد، هر دو بمن گفتند: تا آخر خبر، وانگه گفته: در روايت حمدان بن سليمان گويد: اى ابا سعيد تو بر سر آبى ميروى كه ولايت ما را انكار دارد در هر روزى سه بار، راستى خدا عزّ و جلّ ولايت ما را بر آنها پيشنهاد كرد و هر كدام ولايت ما را پذيرفتند شيرين و پاكيزه شدند و آنچه منكر ولايت ما شد خدا عزّ و جلّ او را تلخ و شور و بدمزه ساخت.

من گويم: اسفناك كرد، اشاره است بفرموده خدا «چون ما را اسفناك كردند انتقام كشيديم از آنها، 55- الزخرف» يعنى ما را بخشم آوردند، ماء منهمر، يعنى سيل آسا و بى‏قطره، و خطاب بزمين و نپذيرفتن ولايت يا باين است كه در آن حال خدا باو شعورى داده كه خطاب را بفهمد يا مثلى زده براى بيان بى‏قابليتى او براى پذيرش نيكى و براى پستى او، زيرا چيزهاى خوب يك پيوست واقعى با هم دارند و همچنين چيزهاى بد، و تحقيق آن در جلدهاى امامت گذشت.پ 2- در محاسن (579) بسندش تا اينكه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نهى كرد از درمان جستن از چشمه‏هاى آب گرم كه بوى كبريت دارند زيرا از تف دوزخند.پ 3- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه پيغمبر نهى كرد از شفا خواستن از حمامها كه در كوه باشند.پ 4- در كافى (6/ 389) همين مضمون را آورده و افزوده حمامهاى كوهستانى چشمه‏هاى آبگرمند كه در كوه باشند بوى كبريت دارند و از تف دوزخند.

 

 

پ‏توضيح: در نهايه گفته: حمئه چشمه آب گرم است و براى بيماران از آن درمان جويند و از فوح دوزخند يعنى از شدت جوشش آن.پ 5- در كافى (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه نوح در روزگار طوفان همه آبها را بيارى خواند و او را اجابت كردند جز آب كبريت و آب تلخ و هر دو را لعنت كرد.پ 7- و از همان (390) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه پدرم بد داشت درمان كردن با آب كبريت و آب تلخ را و ميفرمود: نوح عليه السّلام در طوفان همه آبها را خواند و اجابت كردند جز آب تلخ و آب كبريت كه بر آنها نفرين و لعن كرد.پ بيان: ابو الصلاح در كافى گفته: نوشيدن آب شور و كبريتى و بد رنگ و بد بو و بدمزه بجز نجاست هم مكروه است.