بخش شصت و ششم ائمه عليهم السّلام نماز و زكات و حج و روزه و ساير طاعات هستند و دشمنانشان فواحش و معاصى ميباشند در بطن قرآن‏

پ‏بصائر: مفضل گفت نامه‏اى براى حضرت صادق عليه السّلام نوشتم در جواب نامه اين جواب از طرف حضرت صادق آمد من تو و خود را بتقوى و فرمانبردارى خدا سفارش ميكنم از تقوى محسوب مى‏شود، ورع و تواضع براى خدا و آرامش و كوشش و مطيع بودن و خير خواهى براى فرستادگان خدا و سرعت در كارهاى نيك و پرهيز از گناهان.

هر كس تقوى را پيشه خود كند جان خويش را از آتش جهنم به لطف خدا رهانيده و بتمام خير دنيا و آخرت رسيده و هر كه امر بتقوى كند در پند و اندرز مبالغه نموده خداوند برحمت خود ما را از متقين قرار دهد نامه تو رسيد و آن را خواندم و متوجه شدم چه نوشته بودى خدا را سپاسگزارم بر سلامتى و عافيت تو خداوند من و ترا لباس عافيت دنيا و آخرت بپوشاند در نامه‏

 

خود نوشته بودى گروهى كه من آنها را ميشناسم راه و روش ايشان موجب تعجب تو شده و كارهائى از آنها برايت نقل شده كه ناخوش ميداشتى با اينكه خيال ميكردى مردمانى پرهيزگار و اهل خشوع هستند.پ شنيده‏اى كه آنها مى‏گويند دين عبارت است از شناختن مردانى وقتى آن اشخاص را شناختى ديگر هر كار مايلى بكن در نامه يادآور شده بودى كه من ميدانم اصل دين شناختن مردانى است اما آنها ميگويند نماز زكات و روزه ماه رمضان و حج و عمره و مسجد الحرام و خانه خدا و ماه حرام همه اينها مردى است وضو و غسل جنابت نيز مردى است و هر واجبى كه خدا براى بندگان معين كرده مردى است.

آنها ميگويند هر كس آن مرد را بشناسد همان شناختن او را كافى است احتياج بعمل ندارد نماز خوانده و زكات داده و حج و عمره و غسل جنابت و وضو ساخته و تمام كارهاى بد را مراعات نموده ماه حرام و مسجد الحرام همه را مى‏گويند هر كس آن مرد را كاملا با مشخصات بشناسد و در قلبش ثابت شود ميتواند ديگر عملى انجام ندهد و كوشش در كارها ننمايد اگر او را بشناسد همين اعمال بدون انجام دادن از او قبول شده است در وقت خود آن عمل.

آنها مى‏گويند كارهاى بدى كه خدا نهى نموده از قبيل شراب قمار ربا و خون و مردار و گوشت خوك مردمى است ميگويند آنچه خدا حرام نموده از ازدواج با مادران و دختران و عمه‏ها و خاله‏ها و دختران برادر و دختران خواهر و آنچه بر مؤمنين ازدواج آنها را حرام نموده منظورش ازدواج با زنان پيامبر است بقيه هم حلال هستند شنيده‏اى كه آنها چند نفر پياپى با يك زن همبستر ميشوند و شهادت بدروغ مى‏دهند.

آنها مى‏گويند براى محرمات دين يك ظاهرى است و يك باطن، ظاهر همان است كه از آن خوددارى مى‏شود و بواسطه دفاع از خويش ظاهر را انجام ميدهند اما باطن همان چيزى است كه آنها جويا هستند و بهمان نيز مأمورند.

 

بالاخره در نامه خود بسيار در شگفت شده بودى از اعتقاد آنها سؤال كرده بودى آيا حلال است يا حرام و جوياى تفسير اين مرام شده بودى اينك براى تو توضيح ميدهم تا رفع شك و شبهه شود درست دقت كن برايت در اين نامه تفسير ميكنم چنانچه خداوند ميفرمايد: وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ

 حرام و حلال آن را بيان خواهم كرد و كاملا معرفى ميكنم تا ديگر در اين مورد اشكالى برايت باقى نماند ان شاء اللَّه لا قوة الا باللَّه و القوة للَّه جميعا آنچه سؤال كرده بودى كسى كه چنين اعتقادى داشته باشد در نزد من مشرك بخدا است و شكى در شرك او نيست اين اعتقاد از گروهى سرچشمه گرفت كه نفهميدند رهبر آنها چه مى‏گويد و شعور درك آن را نداشتند و متوجه نشدند ميزان سخن چيست اين دستورات را با عقل و درك خويش حد و اندازه‏گيرى كردند و مطابق دستور و فرمان خدا قرار ندادند از روى افترا و كذب بر خدا و پيامبرش و جرات در تبهكارى و گناه همين كافى است در جهل و نادانى آنها اگر در همان حدودى كه براى ايشان قرار داده شده بود مينهادند اشكالى پيش نمى‏آمد.پ بتو گوشزد ميكنم كه خداوند براى اين مقررات حدودى قرار داده تا كسى تجاوز نكند اگر سخن آنها صحيح باشد مردم معذور خواهند بود در اطلاع نداشتن از مقررات دين مقصر و متجاوز هر دو معذورند اما چنين نيست مقررات داراى حد و حدودى است كه هر كس تجاوز نمايد مشرك و كافر است در اين آيه ميفرمايد: تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ اينك براى تو حقايقى را بازگو ميكنم.

خداوند اسلام را بعنوان دين براى خود و مردم پذيرفت جز اين راه از كسى چيزى نمى‏پذيرد بر همين آئين انبيا و پيامبران و محمّد مصطفى را فرستاده مهمترين قسمت دين شناخت انبيا و ولايت آنها است در ضمن خداوند كارهائى را حلال و كارهائى را تا ادامه قيامت حرام نموده شناخت پيامبران و اطاعت و ولايت‏

 

آنها حلال است حلال چيزى است كه آنها جايز بدانند و حرام چيزى است كه آنها حرام بدانند پايه‏هاى اصلى آنهايند از ايشان شاخه حلال بوجود آمده اينست كوشش آنها كه از مأموريت‏هاى ايشان يكى آن كه پيروان و اهل ولايت خود را امر بكارهاى حلال ميكنند. نماز خواندن زكات دادن روزه ماه رمضان و حج و عمره تعظيم دستورات و مشاعر و احترام بخانه خدا و مسجد الحرام و ماه حرام و طهارت و غسل جنابت و تمام كارهاى پسنديده و اخلاق نيكو.پ خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ دشمنان پيامبر همان محرم‏ها هستند و پيروان آنها تا روز قيامت فواحش و كارهاى ناپسند پنهان و آشكارايند شراب و قمار زنا و ربا خون مردار و گوشت خوك.

آنهايند حرام واقعى و اصل هر حرامى و شر واقعى و اصل هر شرى، از آنها تمام بديها جوانه زده از همين شاخه حرام‏ها است و حلال شمردن اينها كارهاى ناشايست را از آن جمله تكذيب انبياء و انكار اوصيا و انجام كارهاى زشت است. زنا و دزدى و شراب‏خوارى و خوردن مال يتيم و ربا و نيرنگ و خيانت و انجام تمام كارهاى حرام و تبهكارى با اينكه خداوند امر بعدل و احسان و پيوند خويشاوندى كه منظور خويشاوندان پيامبر و پيروى از آنها است و نهى از كارهاى زشت و منكر و ستمكارى ميكند كه آنها دشمنان انبياء و جانشينان انبيايند دوستى و اطاعت از آنها را حرام نموده خداوند اين پند را بشما ميدهد شايد متوجه شويد.

اگر من بتو ميگويم كار زشت و شرابخوارى و قمار بازى و زنا و مردار و خون و گوشت خوك مردى است با اينكه من توجه دارم كه خداوند اين ريشه و شاخه‏اش را حرام نموده و نهى كرده و ارتباط با او را مانند بت‏پرستى و كفر دانسته و هر كس مردم را دعوت باطاعت خود نمايد مانند فرعون است كه گفت: أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏ تمام اينها بنا بر يك وجه است ميگويم او شخص است و رهسپار جهنم مى‏شود با پيروانش آنها مصداق اين آيه هستند: إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ‏

 

الْخِنْزِيرِ همه آنچه گفته‏ام صحيح و درست است حتى اگر معرفى كنم كه فلان كس است باز درست گفته‏ام همان فلانى معبودى است كه تجاوز از حدود خدا كه ممنوع است نموده.پ بتو گوشزد ميكنم كه ريشه دين و پايه آن فرد است يك نفر است و آن يكنفر يقين و ايمان است او پيشواى مردم و اهل زمان است هر كه او را بشناسد خدا و دينش را شناخته و هر كه منكر او شود منكر خدا و دينش گرديده و جاهل بامام جاهل بخدا و دين اوست دين و آئين و حدود پروردگار شناخته نمى‏شود مگر بوسيله آن امام.

بهمين جهت ميگويم شناختن مردانى معين و مشخص دين خدا است اين شناختن دو نوع است: نوع اول شناخت واقعى با بصيرت كه بوسيله اين معرفت راه خدا را تشخيص دهد و بمعرفت خدا برسد اين معرفت كه ثابت است و عارف با اين اوصاف موجب ستايش است و بايد سپاس خدا را داشته باشد بر اين عرفان يك موهبت الهى است كه بهر كس بخواهد ميدهد با معرفت ظاهرى (كه داراى معرفت باطن و ظاهر مى‏شود).

نوع دوم معرفت ظاهرى اينها كسانى هستند كه ما را بر حق ميدانند اما داراى بصيرت اهل معرفت باطن نيستند و هرگز با آن معرفت ظاهرى بشناخت واقعى خدا نميرسند چنانچه در اين آيه ميفرمايد: وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ پس كسى كه بظاهر گواه بر حق باشد ولى قلب او چنين گواهى را ندهد و بصيرت در مورد گفته خود نداشته باشد هرگز باو پاداشى مانند كسى كه داراى ايمان قلبى و بصيرت است نميدهند همين طور است كسى كه سخن به جور و ستم بگويد نه از درون قلب، عقاب و كيفر او مانند كسى است كه همين سخن را از روى اعتقاد ميگويد و بر آن عقيده قلبى دارد نيست اينك فهميدى وضع اشخاصى كه داراى معرفت ظاهرى هستند و اقرار بحق دارند اما نه از روى علم در گذشته و آينده تا زمان منتهى به پيامبر اكرم و پس از او تلپبينى معرفت آنها بچه كسى منتهى شود چنين اشخاصى از اعمال و ديانت آنها شناخته‏

 

ميشوند نيكوكار بوسيله نيكوكارى و تبهكار با تبهكاريش گفته‏اند هر كس داخل در امر ولايت شود بدون بصيرت و علم همان طور نيز خارج خواهد شد.

خداوند بمن و تو معرفت با بصيرت ارزانى فرمايد.پ توجه داشته باش كه اگر گفتم نماز و زكات و روزه ماه رمضان و حج و عمره و مسجد الحرام و خانه خدا و مشعر الحرام و طهارت و غسل جنابت و هر واجبى پيامبر است كه اين دستورات را از جانب خدا آورده حرف صحيحى زده‏ام زيرا تمام اين دستورات بوسيله پيامبر شناخته شده اگر معرفت پيامبر و ايمان به او و تسليم نسبت بفرمانش نباشد اين دستورات شناخته نخواهد شد اين موهبتى است از خدا بر كسانى كه چنين نعمتى را دارند.

پس تمام اينها پيامبر است اصل و فرع او مرا دعوت بدين نمود راهنمائى كرد و شناساند و امر باين دستورات نمود و فرمانبردارى را بمن واجب كرد كه شناختن او برايم لازم شد چگونه ممكن است نشناسم كسى را كه واسطه بين من و خدا است، چگونه ميتوانم بگويم دين غير پيامبر است با اينكه او دين را از جانب خدا برايم آورده و چطور اين شناختن شخص نيست با اينكه همان شخص دين را از جانب خدا آورده منكر دين كسى است كه منكر پيغمبر باشد گفتند أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا آيا خدا يك انسان را بعنوان پيامبر فرستاده باز گفتند أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا منكر او شدند و تكذيب نموده گفتند لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ خداوند فرمود قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى‏ نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ در آيه ديگر ميفرمايد: وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ  وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا خداوند ميخواهد بوسيله مردان شناخته شود و با پيروى از آنها اطاعت او را كرده باشند و راه آن مردان را راه خويش قرار داده جز اين از كسى نمى‏پذيرد از او نميتوان بازخواست كرد مردم مورد بازخواست قرار ميگيرند.

خداوند در اين آيه علاقه خود را بپيروى از پيامبران بيان ميكند: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً هر كه پيرو پيامبر

 

باشد از خدا پيروى كرده و هر كه اعراض كند ما ترا نگهبان آنها قرار نداده‏ايم.پ كسى كه معتقد باشد تمام اين واجبات شخص است و بفهمد منظور از اين حرف چيست راست گفته، اما كسى كه اين سخن را ميگويد بدون پيروى از دستورات و چنگ باصل ميزند اما فروع را ترك ميكند اشتباه كرده و بهره‏اى نمى‏برد چنانچه تنها شهادت بلا اله الا اللَّه بدون شهادت برسالت محمّد مصطفى كافى نيست خداوند هر پيامبرى را مبعوث كرده مأمور بكار نيك و دادگرى و اخلاق پسنديده و اعمال نيكو و خوددارى از كار زشت پنهان و آشكارا فواحش پنهان ولايت پيشوايان ستمگر و فواحش آشكارا شاخه‏هاى اين ولايت و پيروى است و هرگز پيامبرى را مبعوث نكرده كه داراى امر و نهى نباشد خداوند از بندگان عبادتها و فرائض را با حدودى كه دارد ميپذيرد بشرط شناخت كسى كه اينها را آورده و دعوت بسوى خدا ميكند اولين واجب شناختن اوست بعد پيروى از دستوراتش هر كه بشناسد اطاعت ميكند و هر كه اطاعت كرد حرام ظاهرى و باطنى را ميشناسد نمى‏تواند باطن را حرام بداند و ظاهر را حلال. ظاهر كه حرام شده بواسطه باطن بوده و باطن نيز با ظاهر هر دو حرام است نمى‏تواند اصل و شاخه‏هايش با باطن حرام، حرام باشد ولى ظاهرش حلال هرگز باطن را حرام نمى‏كند با اينكه ظاهر حلال باشد همين طور ممكن نيست نماز باطنى را بشناسد ولى نماز ظاهر را نشناسد و نه زكات و روزه و حج و عمره و مسجد الحرام و تمام دستورات و شعائر مذهبى و نه اينكه ترك معرفت باطن كند زيرا باطن همان ظاهر است صحيح نيست هيچ كدام ترك شود اگر باطن حرام و ناپاك باشد ظاهر نيز شبيه آن است.

هر كس خيال كند فقط معرفت و شناخت لازم است پس از عرفان احتياج بعمل ندارد دروغ گفته و مشرك است چنين شخصى نه عرفان دارد و نه اطاعت كرده گفته‏اند: اعرف و اعمل ما شئت من الخير بشناس و عرفان داشته باش‏

 

آنگاه هر چه مايلى كار نيك انجام ده زيرا كار نيك بدون معرفت پذيرفته نمى- شود وقتى عرفان پيدا كردى هر چه مايلى براى خود از اطاعت و فرمانبردارى انجام ده كم يا زياد پذيرفته مى‏شود (بشرط اينكه واجبات را ترك نكرده باشى).پ دقت كن هر كس عارف باشد مطيع است وقتى عرفان يافت نماز ميخواند روزه ميگيرد عمره انجام مى‏دهد و تمام دستورات را احترام ميگذارد و ترك هيچ- كدام را نميكند تمام كارهاى نيك و مكارم اخلاق را انجام ميدهد و از بديها پرهيز ميكند پايه تمام اينها پيامبر است زيرا او آورده و راهنمائى كرده از كسى نمى‏پذيرد مگر با عرفان باو و هر كه بشناسد او را از كبائر اجتناب ميورزد و فواحش را حرام ميداند ظاهر و باطن و تمام محرمات را حرام ميداند زيرا با شناختن پيامبر وارد دستورات دين شده و از چيزهاى حرام اطلاع يافته هر كس چيزى را حلال يا حرام بداند بدون معرفت پيامبر هرگز در راه خدا نه حلالى را حلال و نه حرامى را حرام دانسته هر كس نماز زكات حج و عمره و تمام اين دستورات را بدون معرفت كسى كه آنها را واجب كرده انجام دهد ذره‏اى از او قبول نميكنند نه نماز خوانده و نه زكات داده و نه حج رفته و نه عمره و نه غسل جنابت كرده و نه طهارت نه حرامى را براى خدا مراعات نموده و نه حلالى را، او اهل نماز نيست گر چه ركوع و سجود كرده باشد و نه اهل پرداخت زكات است گر چه از هر چهل درهم يك درهم داده باشد هر كه پيامبر را بشناسد و مطيع او باشد از خدا اطاعت كرده.

اما آنچه نقل كردى كه آنها ازدواج با خويشاوندى كه خدا در قرآن حرام نموده حلال مى‏دانند آنها چنين گمان ميكنند كه خداوند بواسطه حرمت ازدواج با خويشاوندان ازدواج با زنان پيامبر را نيز حرام نموده شايسته‏ترين كارى كه انجام ميدهد بزرگداشت حق خدا و احترام پيامبر و مقام او است و آنچه حرام نموده بر پيروان خود و ازدواج با زنان پيامبر با اين آيه است: وَ ما كانَ‏

 

لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيماً و در اين آيه فرموده: النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ‏پ پس پيامبر بمنزله پدر آنها است بعد ميفرمايد: وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا.

پس هر كس ازدواج با زنان پيامبر را حرام بداند ازدواج به كسانى كه خدا در قرآن فرموده حرام دانسته است كه آنها عبارتند از مادران و دختران و خواهران و عمه‏ها و خاله‏ها و دختران برادر و دختران خواهر و آنچه از راه شيرخوارگى حرام شده زيرا حرمت اينها مانند حرمت زنان پيامبر است.

كسى كه حرام بداند مادران و دختران و خواهران و عمه‏ها را ازدواج با زنان پيامبر و حلال بداند بقيه زنانى را كه خداوند حرام كرده مشرك است زيرا از خود دين ساخته است همان خدائى كه زنان پيامبر را حرام نموده مادران دختران و خواهران و ... حرام كرده است).

اما آنچه تذكر داده بودى كه شيعه چند نفرى با يك زن همبستر ميشوند بخدا پناه ميبرم كه چنين كارى راه و روش خدا و پيامبر باشد دين خدا آنست كه حلال بدانى حلال را و حرام بدانى حرام را از جمله چيزهائى كه خداوند حلال نمود متعه است (عقد موقت) در قرآن و ديگرى حج تمتع است اين دو را كه حلال نموده بعد ديگر تحريم نكرده، وقتى شخص مسلمانى تصميم بگيرد زنى را صيغه كند مطابق دستور خدا و سنت پيامبر رفتار كرده اين يك ازدواج است نه زنا وقتى هر دو راضى بمبلغ و مدت گردند چنانچه خداوند در اين آيه مى‏فرمايد:

فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ.

اگر هر دو مايل بودند مدت را طولانى كنند بهمان مبلغ روز آخر قبل از غروب آفتاب هر چه مايلند بمدت مى‏افزايند اما در صورتى كه روز آخر سپرى شد ديگر نمى‏توانند اضافه كنند مگر با صيغه جديدى. بين آن دو عده نيست مگر

 

مرد ديگرى بخواهد با او همبستر شود كه در اين صورت چهل و پنج روز عدّه نگه ميدارد در چنين ازدواجى ميراث نيست بعد اگر خواست با مرد ديگرى ازدواج ميكند اين كار براى آنها تا روز قيامت حلال است با هفت نفر يا با بيست نفر تا وقتى زنده بود تمام اينها براى هر دو حلال است طبق حدودى كه خدا معين نموده.پ اگر خواستى حج تمتع انجام دهى از عقيب احرام ببند و نيت متعه كن هر وقت وارد مكه شدى طواف خانه را ميكنى و استلام حجر الاسود مى‏نمائى و با هفت دور تمام طواف ميكنى پس دو ركعت نماز در مقام ابراهيم ميگذارى بعد از خانه خدا خارج ميشوى و سعى بين صفا و مروه ميكنى هفت مرتبه از صفا شروع و بمروه ختم مينمائى پس از انجام اين كار تقصير مينمائى تا روز هشتم آنگاه همان كارى كه در عقيق انجام دادى تكرار ميكنى بعد بين ركن و مقام احرام حج مى‏بندى همين طور محرم هستى تا بموقف برسى سپس رمى جمره و قربانى ميكنى و سر ميتراشى آنگاه از احرام خارج مى‏شوى سپس غسل ميكنى و بزيارت خانه خدا ميروى وقتى چنين كارى را كردى از احرام خارج‏شده‏اى اين است آيه: فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ هر كس تمتع بعمره نمود بجانب حج هر چه برايش ممكن بود قربانى كند.

اما آنچه نوشته بودى كه آنها حلال ميدانند گواهى دادن بنفع يك ديگر را اين صحيح نيست مگر موضوع آيه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهادَةُ بَيْنِكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ وقتى در سفر بود و مشرف بمرگ شد دو نفر عادل از هم‏كيشان خود را شاهد ميگيرد اگر نيافت دو نفر قارى قرآن گرچه هم مذهب با او نباشند: تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً قليلا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‏ وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِينَ. فَإِنْ عُثِرَ عَلى‏ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ‏

 

فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَيْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ.  ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلى‏ وَجْهِها أَوْ يَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَيْمانٌ بَعْدَ أَيْمانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا «1»پ پيامبر اكرم با شهادت يكنفر و قسم مدعى حكومت ميكرد و حق مسلمانى را از بين نميبرد و شهادت مؤمن را رد نميكرد وقتى شهادت يكنفر با قسم مدعى همراه ميشد بنفع او قضاوت مى‏نمود ولى عمل باين قضاوت پيامبر نميكنند.

اگر مردى مسلمان حقى بر كسى داشته باشد و جز يك شاهد نداشته باشد در صورتى كه شكايت بقاضيان جور بكند حقش را باطل ميكنند و طبق قضاوت پيغمبر رفتار نميكنند صحيح اينست كه حق يك مسلمان از ميان نرود و بدست او خداوند حق آن مرد مسلمان را خارج كند كه پاداش خواهد برد و احياى عدالت كرده و پيامبر همين طور عمل ميكرد.

اما آنچه در آخر نامه خود ذكر نموده‏اى كه آنها خيال ميكنند خداوند همان پيامبر است و تو گفتار آنها را شبيه گفتار عيسويان در باره حضرت عيسى دانسته‏اى ميدانى كه سنت‏ها و امثال هميشه هست هر چه در گذشته بود در آينده نيز بوقوع خواهد آمد حتى اگر گوسفندى بريسمانى بسته شده بوده عين آن اتفاق خواهد افتاد بدان كه گروهى گمراه خواهند شد بواسطه گمراهى كسانى كه جلوتر از آنها گمراه شده‏اند.

خواسته بودى اين مطلب را برايت توضيح بدهم كه منظور چيست. دقت كن‏

 

خداوند جهانيان را آفريد در اختيار او است آفرينش و امر دنيا و آخرت او آفريننده هر چيز است خواست مردم او را بشناسند بوسيله انبياء و بوسيله ايشان نيز حجت بر آنها تمام كرد.پ پيامبر اكرم كه راهنماى بسوى خداست بنده‏اى مخلوق و داراى پروردگار است خداوند او را بسفارت و رسالت خويش برگزيده و خليفه خويش در ميان مردم قرار داده و زبان گويا خدا و امين بر آنها و نگهبان او در آسمانها و زمين در باره خدا جز حقيقت نميگويد هر كه او را مطيع باشد از خدا اطاعت كرده و نافرمان او نافرمان خداست او مولاى هر كسى كه خدا پروردگار اوست هر كه اقرار باطاعت پيامبر ندارد امتناع از اطاعت خدا و بندگى او ورزيده و هر كه اقرار باطاعت پيامبر كند از خدا اطاعت نموده و هدايت يافته پيامبر اكرم مولاي جهانيان است چه بشناسند او را و چه نشناسند و پدر مهربان است هر كه مطيع و دوستدار او باشد فرزندى نيكوكار و پرهيزگار از گناهان است.

آنچه سؤال كرده بودى توضيح دادم من ميدانم گروهى اين امتيازات ما را شنيده‏اند ولى درك نكرده‏اند آنها را تغيير داده و بر غير حدود اصلى قرار داده‏اند مانند آنچه تو شنيده‏اى خدا و پيامبرش بيزارند از گروهى كه اعمال زشت خود را بوسيله ما حلال ميشمارند مردم كارهاى آنها را سبب خورده‏گيرى بر ما قرار داده‏اند خداوند بين ما و آنها حكومت خواهد كرد او در قرآن كريم ميفرمايد: الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ،  يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ، يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ «1» دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ.

اما نوشته تو و امثال آن كه ميترسيدى كه صفات آنها از صفات او گرفته شده باشد پروردگار عزيز او را گرامى داشته از انتساب بچنين صفاتى مشخصات‏

 

من مانند صاحب ما است كه برايش توصيف نمودم ما از او استفاده كرده‏ايم خدا بهترين پاداش را باو عنايت كند پاداش او بر خدا است دقت كن اين نامه را قدرت و نيرو در اختيار خدا است.پ مختصر بصائر: ابو بصير از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه گفتم اين آيه را شما بهتر ميدانيد: فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً.

فرمود فرمانبردارى خدا و معرفت پيامبر و ولايت آنها حلال است حلال چيزى است كه آنها حلال بدانند ... تا آخر خبر.پ رجال كشى: بشير دهان از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه حضرت صادق به ابو الخطاب نوشت شنيده‏ام تو عقيده دارى زنا مردى است شراب مردى و نماز مردى و روزه مردى است و فواحش مردى است آن طور كه تو ميگوئى نيست من ريشه و اصل حق هستم فروع و شاخه‏هاى آن فرمانبردارى از خداست دشمن ما نيز ريشه شر است و شاخه‏هايش كارهاى بد است.

چگونه ميتوان فرمانبردارى كرد از كسى كه او را نميشناسي و از كجا شناخته مى‏شود كسي كه اطاعت از او نميشود.

توضيح: يعنى معرفت خدا و اطاعت از او بدون ديگرى حاصل نمى‏شود همان طورى كه اطاعت نشده كسى كه عزت و جلال او را نشناسند كبريا و مجد و عظمت كسى كه اطاعت نشود شناخته نمى‏گردد.پ رجال كشى: حمادى سند بحضرت صادق ميرساند كه بايشان عرض شد روايت شده كه شراب و قمار و آنچه بنام بتها قربانى ميكردند و ازلام «1» مردانى هستند فرمود هرگز خدا با مردم طورى صحبت نمى‏كند كه‏

 

درك نكنند.پ مناقب: ادريس بن عبد اللَّه از حضرت صادق نقل كرد در باره آيه: ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ،  قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ فرمود منظور اينست كه ما پيرو ائمه‏اى نبوديم كه خدا در باره آنها فرموده: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ مگر نشنيده‏اى كسى كه پشت سر شخصى سابق و برنده مسابقه در اسب دوانى مى‏آيد او را مصلى ميگويند همين معنى را منظور كرده كه گفته از پيروان سابقين نبوديم.

حضرت باقر و صادق فرمودند: الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ در باره آل محمّد نازل شده.

شايد معنى اينست كه اثم و فواحش دشمنان آنهايند يا اين كه ائمه از همه گناه‏ها و فواحش پرهيز ميكنند كه اين لازمه عصمت است مراد از (لمم) كه در دنبال آيه است مكروهات است.پ بصائر: محمّد بن منصور گفت از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام اين آيه را پرسيدم: إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ فرمود قرآن داراى ظاهر و باطنى است آنچه خدا حرام كرده همان معنى ظاهر است ولى باطن حرامها پيشوايان جور هستند و آنچه خدا در كتاب خود حلال كرده ظاهر آن است باطنش ائمه واقعى هستند.پ بصائر: داود بن فرقد گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود نگوئيد براى هر آيه اين مردى است و اين مردى بعضى از قرآن حلال است و بعضى حرامها است بعضى داستان پيشينيان و بعضى احكام بين شما است و برخى خبرهاى آينده است‏

 

قرآن چنين است.

توضيح: يعنى اكتفا نكنيد بهمين مقدار بطورى كه ظاهر آن را نفى نمائيد چنانچه قبلا گذشت همين توصيه در باره ساير اخبار نيز هست.پ بصائر: حبيب خثعمى گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرضكردم ابو الخطاب چه ميگويد، فرمود بعضى از گفتار او را نقل كن. گفتم در باره آيه: إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ ميگويد معنى: إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ (وقتى خداى يكتا نام برده شود) امير المؤمنين است: وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ فلان و فلان است.

حضرت صادق فرمود هر كس چنين حرفى را بزند مشرك است سه مرتبه تكرار كرد، من از او بيزارم سه مرتبه تكرار كرد خداوند خود را در اين آيه منظور نموده، منظورش خود خداست نه ديگرى بآن جناب آيه سوره حم:

ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ را گوش زد كردم كه ميگويد منظور امير المؤمنين است.

فرمود گوينده اين حرف مشرك است سه مرتبه تكرار نمود و سه مرتبه فرمود من از او بيزارم دو مرتبه فرمود خدا خود را در نظر گرفته.پ بصائر: هيثم تميمى گفت حضرت صادق فرمود گروهى ايمان بظاهر آورده و بباطن كافرند بهره‏اى نمى‏برند و بعضى آمدند پس از آنها ايمان بباطن آوردند و كافر شدند بظاهر قرآن آنها نيز بهره‏اى نمى‏برند ايمان بظاهر صحيح نيست مگر با باطن و بباطن نيز درست نيست مگر با ظاهر.پ تفسير عياشى: عبد الرحمن بن كثير از حضرت صادق در آيه: حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ يعنى بپا خيزيد در راه اطاعت ائمه عليهم السّلام.پ كنز جامع: داود بن كثير گفت بحضرت صادق عليه السّلام گفتم شما در قرآن نماز هستيد و شما زكات و حج هستيد؟

فرمود داود ما در قرآن نماز و زكات، روزه، حج، ماه حرام و شهر حرام و كعبه‏

 

و قبله و وجه اللَّه هستيم.

خداوند فرموده: فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ما آيات و بينات هستيم و دشمن ما در قرآن فحشاء و منكر يعنى خمر، ميسر، انصاب، ازلام اصنام، اوثان جبت طاغوت مردار خون لحم خنزيرند.

خداوند ما را آفريد و بما امتياز بخشيد ما را امناء و نگهبانان و خزينه داران آسمانها و زمين قرار داد براى ما دشمنان و مخالفين قرار داد ما را در كتاب خود نام برد و از نامهاى ما به بهترين چيزها كه دوست داشت كنايه آورد دشمنان و مخالفين ما را نيز در كتاب خود بكنايه نام برد بنام‏هاى بدترين چيزها در نزد خود و بندگان پرهيزگار.

فضل باسناد خود از حضرت صادق نقل كرده كه فرمود ما اصل هر خوبى هستيم و از ما جوانه ميزند هر نيكى، و از جمله خوبيها است:

توحيد نماز و روزه، فرو بردن خشم، گذشت از گناهكار و رحم به تهيدست بررسى از همسايه و اعتراف بشخصيت اشخاص خوب.

دشمن ما نيز ريشه هر بدى است و از آنها جوانه ميزند هر كار زشت و قبيحى از جمله آنها دروغگوئى سخن‏چينى بخل قطع خويشاوندى ربا خوارى خوردن مال يتيم و تجاوز از حدى كه خدا امر كرده و انجام فواحش ظاهر و پنهان، زنا، دزدى و هر كار زشت ديگر

 «و كذب من قال انه معنا و هو متعلق بفرع غيرنا»

دروغ گفته كسى كه مدعى است با ما محبت ميورزد با اينكه چنگ زده بكارهاى دشمنان ما.پ كنز جامع: اسماعيل بن عبد الرحمن جعفى گفت من و عمويم حصين بن عبد الرحمن خدمت حضرت صادق رسيديم سلام كرد امام جوابش را داد و او را نزديك خود نشاند پرسيد اين پسر كيست بهمراه تو؟

گفت: پسر برادرم اسماعيل است فرمود خدا رحمتش كند و از كردار

 

بدش درگذرد حالش چطور است، عمويم گفت ما همه حالمان خوبست تا وقتى پايدار بر محبت و ولايت شما باشيم فرمود حصين مبادا مودت و محبت ما را سبك شمارى كه از باقيات الصالحات است عرضكرد يا ابن رسول اللَّه كوچك نمى‏شمارم بلكه خدا را سپاسگزارم بر اين نعمت.پ كنز جامع: سعدان بن مسلم از ابن تغلب نقل كرد كه حضرت صادق اين آيه را تلاوت نمود: وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ.  الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ.

فرمود ابان آيا خيال ميكنى خداوند از مشركين كه خداى ديگرى را ميپرستند با خدا درخواست زكات ميكند.

عرضكردم پس منظور چه اشخاصى است فرمود واى بر مشركين آنهائى كه شرك بامام اول آوردند و برنگرداندند به آخر آنچه در اين باره امام اول گفته بود و آنها باو كافرند.

 

توضيح: بنا بر اين تأويل منظور از زكات انجام چيزى است كه موجب طهارت نفس از شرك و نفاق مى‏شود و ارزش باعمال ميدهد و آنها را مقبول ميگرداند كه عبارت است از ولايت اهل بيت و فرمانبردارى آنها عليهم السّلام.