باب 43 در بيان محبت و دوستى خدا

آيات قرآنى بقره آيه 165 بعضى از مردم دوستانى بجز خدا براى خود اتخاذ ميكنند كه مثل دوستى خدا آنها را دوست دارند ولى مؤمنين در دوستى خدا خيلى سخترند. آل عمران 31 بگو اگر دوست داريد خدا را از من پيروى كنيد. تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را ببخشايد. مائده 20 يهود و نصارى ميگويند. ما فرزندان خدا و دوستان هستيم بگو چرا پس خداوند شما را به گناهانتان عذاب ميكند مائده 57 خداوند بزودى گروهى را مى‏آورد كه دوستشان دارد و آنها هم خدا را دوست دارند. توبه 25 بگو (اى پيامبر) اگر پدران شما پسران و فرزندان شما برادران شما همسران شما بستگان و خويشان شما و اموالى كه بدست آورده‏ايد و تجارت و بازرگانى شما كه از كم رونقى و كساد آنها ميترسيد و منازل و خانه‏هاى شما كه پسنديده‏ايد آنها را- اگر اينها را بيش از خدا و رسولش و جهاد و مبارزه در راه خدا- دوست داريد (علاقه و محبت شما باين امور بيشتر از علاقه و محبت بحق و مردان حق است) پس بايد در انتظار سرنوشتى شوم و دردناك باشيد كه از طرف خدا نازل شود و خداوند افرادى كه روش فسق و فجور دارند هدايت و دستگيرى نمى‏نمايد. شعراء 77- 81 (منطق و شعار ابراهيم عليه السلام است) پس آنان (بتها و طاغوت‏ها) را دشمن دارم فقط پروردگار جهان را دوست دارم- كه آفريده است مرا و راهنمائى مينمايد مرا- خدائى كه غذا و آشاميدنى من از اوست وقتى كه بيمار شوم او شفا بخش من است- (هر چه نعمت هست از طرف او است) خدائى كه‏

 

ميميراند مرا سپس زنده مى‏كند- خدائى كه چشم طمع به بخشش او دارم در روز جزاء جمعه 6 بگو- اى گروه يهود اگر تصور و خيال شما اين است كه شما فقط دوستان خدا هستيد و نه ديگر مردم پس درخواست مرگ بنمائيد. (كه به محبوب خود واصل شويد) اگر راست ميگوئيد.

اما اخبار

1- امالى صدوق ص 219 رسول خدا فرمود دوست بداريد خدا را چون او است كه نعمت را در اختيار شما نهاده- و مرا هم از جهت دوست خدا دوست بداريد و اهل بيت مرا از لحاظ محبت من دوست بداريد.

علل الشرائع ج 1 ص 113 چنين نقل شده 3- در امالى شيخ طوسى ج 1 ص 285 هم از پيغمبر همين طور نقل شده- در بشارة المصطفى ص 161 باز همين طور نقل شده است. 2- امالى صدوق ص 215 مفضل گويد حضرت صادق عليه السلام فرمود- در مناجات و سخنانى كه ما بين موسى بن عمران و پروردگار بوده چنين است كه خداوند بموسى بن عمران گفت- دروغ ميگويد كسى كه خيال ميكند مرا دوست دارد ولى هنگامى كه شب فرا ميرسد در بستر خود ميخوابد و با من راز و نياز ندارد آيا دوست خلوت با دوستش را طالب نيست- آگاه باش اين من هستم اى پسر عمر آن كه بدوستان خود اطلاع كامل دارم هنگام فرا رسيدن شب چشم دل آنان باز مى‏شود و عذاب و عقاب مرا در برابر چشم خود مى‏بينند و در حال شهود قلبى با من سخن ميگويند و صحبت حضورى با من مينمايند- اى پسر عمران با حالت ذلت و انكسار قلب و بدن آرام و خاضع و چشم گريان در تاريكى شب. بطرف من بيا و مرا بخوان مسلما در اين صورت مى‏يابى مرا كه خيلى نزديك و پاسخ‏گو و اجابت‏كننده هستم. 3- امالى صدوق ص 293 حضرت صادق عليه السلام ميفرمود. كسى كه معصيت و نافرمانى خدا نمايد محبت و دوستى خدا را ندارد سپس اين دو بيت را خواند:

- معصيت و نافرمانى ميكنى خدا را و تو اظهار محبت او مينمائى- اين ممكن نيست و عمل عجيب و بى‏سابقه است.

- اگر محبت و دوستى تو را از سر راستى و صدق باشد قطعا اطاعتش مينمائى- زيرا دوست مطيع دوست خود ميباشد. 4- خصال ج 1 ص 32 مردى برسول خدا عرضه داشت يا رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله بمن عملى تعليم فرما كه وقتى او را انجام دادم خداوند آسمان مرا دوست بدارد و مردم روى زمين هم بمن محبت ورزند. فرمود ميل و رغبت داشته باش بآنچه كه نزد

 

خدا است و از آنچه كه در دست مردم و نزد آنها است دل بر كن تا هم خدا و هم مردم تو را دوست داشته باشند. 5- خصال ج 1 ص 142 امام ششم فرمود پنج گروه خواب ندارند 1- كسى كه در فكر ريختن خونى باشد (يا كسى كه ميخواهد انتقام خونى را بگيرد) 2- كسى كه مال و ثروت فراوانى دارد ولى امنيتى ندارد 3- كسى كه بدروغ و بهتان ميخواهد به مال دنيا برسد 4- كسى كه بدهى زيادى دارد و در مقابلش چيزى ندارد 5- كسى كه دوستى دارد و در معرض فراق و جدائى از اوست. 6- وهب فرزند منبه گويد در زبور داود خواندم، خدا ميفرمايد. اى داود. بشنو آنچه ميگويم (و البته حق ميگويم) كسى كه بيايد بسوى من و مرا دوست بدارد او را وارد بهشت خواهم كرد. 7- حضرت باقر عليه السلام گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كه در اجتماعى از مردم فرمود: مردم دوست داشته باشيد خدا را براى آن نعمتها كه بشما عنايت فرموده و دوست بداريد مرا بخاطر خداى عز و جل و دوست بداريد خويشان مرا بخاطر من. 8- علل الشرائع ج 2 ص 287 رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل گفت كه خداوند متعال ميفرمايد. كسى كه بيكى از دوستان و اولياء من اهانت نمايد با من مبارزه و جنگ نموده و چيزى بر من گران و دشوار نيست مانند قبض روح و گرفتن جان مؤمن. چون مرگ و شدائدش ناراحت‏كننده است براى مؤمن و من هم ناراحتى او را نمى خواهم و ضمنا چاره از مرگ نيست. و بنده من بمن تقرب و نزديكى پيدا نميكند. به چيزى كه مانند انجام فرائض و واجبات باشد. و هميشه بنده من در حال تضرع و دعا است تا اينكه محبت من شامل حال او شود و كسى كه من او را دوست بدارم ميباشم گوش و چشم و دست او و معتمد و تكيه‏گاه او. اگر بخواند مرا اجابت نمايم او را اگر درخواستى كند عطاء كنم باد. و بعضى از بندگان مؤمن ميخواهد عبادت زياد بنمايد ولى من او را باز ميدارم از آن كه مبادا بمرض عجب و خود پسندى گرفتار شود و او را تباه كند. و بعضى از بندگان هستند كه بجز فقر و تهيدستى چيزى بمصلحت آنان نيست كه اگر مال دارش نمايم همين ثروت موجب فساد و تباهى او مى‏شود. و بعضى از بندگان مؤمن هستند كه ثروت موجب خوشبختى او است و اگر تهيدستش نمايم فقر و تهيدستى باعث فساد و تباهى او ميگردد. و بعضى از بندگان مؤمن هستند كه بيمارى تن او را اصلاح ميكند كه اگر صحت يابند فاسد ميشوند. و بعضى از بندگان مؤمن صحت و سلامتى بصلاح آنها است كه اگر بيمارشان كنم فاسد ميشوند. تدبير امور بندگانم را من مينمايم بدانش و احاطه‏

 

علمى كه بحالات روحى آنها دارم و من دانا و آگاهم. توضيح و بيان مرحوم شهيد در كتاب قواعدش راجع به آن جمله كه در حديث قدسى آمده كه خداوند فرموده (ما ترددت في شي‏ء انا فاعله ما ترددت في قبض نفس المؤمن) يعنى در كارهاى من شك و ترديدى پيدا نميشود مانند آن شك و ترديدى كه هنگام قبض روح مؤمن براى من رخ ميدهد) در توضيح اين جمله فرموده كه البته شك و ترديد براى خدا محال است (چون علت ترديد نادانى و جهل به مصلحت است و جهل هم بر خدا محال است) ولى چون عادت ما افراد بشر چنين است كه انسان در مورد افرادى كه آنها را معظم و مكرم ميداند مثل پدر و مادر و دوستان در انجام عملى كه موجب ناراحتى آنها مى‏شود ترديد مينمايد ولى در مورد ديگران كه احترام و عظمتى براى آنها قائل به ناراحتى آنان اعتنائى ندارد مانند دشمن خويش يا مار زننده و عقرب گزنده بلكه اگر تصميمى گرفت كه موجب ناراحتى آنها ميگردد بدون ترديد انجام ميدهد پس بنا بر اين ترديد در عمل (بكنم يا نكنم) در مورد تعظيم و تكريم است و ترديد نداشتن در مورد تحقير و اعتنا نكردن بشخصيت طرف است. پس اين حديث نظر به بيان عظمت و كرامت مؤمن در نزد خدا و شرافت رتبه و مقام او دارد گر چه تصريح لفظى بآن نشده ولى تعبير بالفاظى شده كه لازمه آن تكريم و تعظيم است و معناى حديث نظير اين مى‏شود كه گفته شود- مقام و منزلت بنده مؤمن بزرگ و با عظمت است و مرتبه او بلند است.

و بعضى از افرادى كه هم زمان ما است توجيه ديگرى براى اين جمله از حديث دارد كه تردد و ابهام و اجمال از نظر اسباب و علل است باين كه خداوند علل و اسبابى براى مؤمن پيش مى‏آورد كه از نظر آنها خيال ميكند مرگش نزديك شده (از قبيل مرض و ضعف و غيره) تا آمادگى كامل براى آخرت پيدا كند سپس علل و اسباب ديگرى پيش مى‏آورد كه ميدان آمال و آرزو برايش باز مى‏شود و مى‏پردازد تعمير و آباد كردن دنيا كه باو هم بايد بپردازد و چون اين صحنه‏هاى مختلف بصوره تردد و ابهام است (آيا رفتنى هستم يا نه) بصوره كنايه و استعاره لفظ ترديد استعمال شده گر چه در اين فرض حالت تردد و ابهام براى مؤمن كه با اين علل و اسباب مواجه است پيدا مى‏شود نه براى خدا ولى از اين نظر كه اين صحنه‏ها و علل مختلف را كه منشأ تردد است از ناحيه خدا است و او فاعل و آفريننده اينها است مجازا نسبت ترديد بخدا داده شده.

توجه ديگرى كه اينجا هست اين كه خداوند تدريجا علل و موجبات مرگ را يكى پس از ديگرى براى بنده‏اش پيش مى‏آورد تا بالنتيجه مؤمن از دنيا دل بركند و خودش طالب و مايل مرگ باشد و فراهم نمودن تدريجى اين علل و اسباب كه البته هدف عاليه و

 

نتيجه نهائى آنها است از طرف خداوندى كه ميتواند دفعه و در يك آن او را انجام دهد صوره تردد بخود ميگيرد گر چه در ذات خدا تردد راه ندارد كه مؤيد اين توجيه سوم خبرى است كه نقل شده ملك الموت عليه السلام آمد نزد ابراهيم خليل عليه السلام بمنظور قبض روح ولى حضرت ابراهيم كراهت داشت و خ‏داوند هم قبض روحش را بتاخير انداخت تا هنگامى كه حضرت ابراهيم پيرمرد فرتوتى را كه دارد غذا ميخورد و آب دهانش بر صورتش و محاسنش جارى است و اين منظره ابراهيم را ناراحت نموده و از زندگى كه آخرش چنين باشد مشمئز و متنفر شد و محبت و علاقه به مرگ پيدا كرد و همچنين موسى بن عمران عليه السلام. 9- حضرت صادق عليه السلام فرمود. مردم خداى متعال را سه گونه عبادت ميكنند 1- گروهى بمنظور رسيدن به ثواب و نعمتهاى اخروى عبادت مى‏كنند. و اين عبادت حريصان است كه ريشه اين گونه عبادت غريزه طمع است. 2- گروه ديگرى عبادت خدا را مينمايند از جهت ترس از عذاب و آتش دوزخ اين هم عبادت بردگان است كه فرمانبرى آنها از ترس تازيانه است ريشه و منشأ اين گونه اطاعت احساس ترس است نه صفت عبوديت و بندگى 3- ولى من عبادت مينمايم خدا را از نظر محبت و عشق باو و اين گونه عبادت عبادت بلندهمتان و بزرگان است و اين ايمنى بخش است چون خدا ميفرمايد- وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ- آنان در روز قيامت از وحشت و دهشت در امانند (سوره نمل 89) و قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ- بگو اگر شما محبت به خدا داريد از من متابعت نمائيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را ببخشد (سوره آل عمران 31) پس كسى كه خدا را دوست بدارد خدا هم او را دوست ميدارد و كسى كه خدا او را دوست بدارد از زمره ايمنان است. 10- حضرت صادق عليه السلام فرمود كسى كه ميخواهد ميخواهد بداند در نزد خدا چقدر ارزش دارد ميزانش اين است كه به بيند خدا نزد او چقدر ارزش دارد. 11- در حديث چهار صدگانه امير مؤمنان عليه السلام فرموده كسى كه ميخواهد بداند منزلت و مقام او در نظر خدا چگونه است پس به‏بيند، منزلت و مقام الهى بهنگام گناه در نظر او چگونه است رتبه و مقام او هم نزد خدا همان طور است. 12- رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداى متعال به همراز خود موسى بن عمران وحى نمود. اى موسى دوست بدار مرا و محبوب شما مرا در نظر بندگانم. موسى عرضه داشت. اين روشن است كه ترا دوست ميدارم ولى از چه راهى محبت و دوستى تو را در دل مردم قرار دهم فرمود آنان را بالطاف و نعمتهاى من متوجه نما و امتحان و آزمايش‏هاى‏

 

مرا تذكر بده چون آنها بياد ندارند و يا نمى‏شناسند از من مگر انواع نعمت و خيرات و نيكى‏ها را. 13- حضرت باقر عليه السلام فرمود. خداوند متعال ميفرمايد. اى فرزند آدم سه نعمت بزرگ و سه منت بر تو نهادم 1- زشتيها و عيوبى را مستور نموده و پوشانيدم كه اگر خانواده خودت آنها را ميدانستند پرده پوشى نميكردند (يا ترا بخاك نمى‏سپردند) 2- گشايش و توسعه در زندگى بتو دادم سپس از تو قرض خواستم- كه چند برابر عوض دهم- ولى تو قدم خيرى بر نداشتى و چيزى را از پيش نفرستادى 3- نزديك مرگت ثلث مال را در اختيار تو نهادم (كه هر گونه وصيت بخواهى بنمائى) باز هم قدمى بر نداشتى و چيزى از پيش نفرستادى. 14- ابن عباس در تفسير اين آيه كه فرموده- وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً- نعمتهاى ظاهرى و باطنى را بشما ارزانى فرمود (لقمان 20) گويد منظور از نعمت ظاهرى اسلام و از باطنى پوشيدن گناهان است. 15- ابن مزاحم از على عليه السلام و ضحاك از ابن عباس نقل ميكنند كه در تفسير آيه وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً گفته‏اند اما نعمت ظاهرى اسلام است و آنچه كه از رزق و روزى تفضل فرموده بر شما و اما نعمت باطنى آن پوششهائى كه بر اعمال زشت تو دارد. 16- عايشه از پيغمبر نقل ميكند كه حضرت فرمود كسى كه از نعمت‏هاى بزرگ خداوند جز خوردنى و آشاميدنى چيزى را نفهمد چنين شخصى سطح علم و دركش بسيار كوتاه و عذاب و عقابش نزديك است (چون بامور معنوى و عنايات دينى توجهى ندارد قطعا در آن ميسر نيست). 17- حضرت باقر فرمود. عبد اللَّه ابن عباس و جابر بن عبد اللَّه انصارى كه از افرادى بوده كه در جنگ بدر و احد و در بيعت در سايه درخت در حديبيه حضور داشته و از آن صحابه‏اى بوده كه از محبت و دوستى امير مؤمنان على عليه السلام بهره‏مند بوده. براى من حديث كردند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه در مسجدش بود و در اطراف وجود مباركش گروهى از اصحاب بودند و ابو بكر- ابو عبيده- عمر- عثمان- عبد الرحمن- دو نفر از قاريان صحابه كه از مهاجرين عبد اللَّه بن ام عبد و از انصار بن كعب كه هر دو از بدريين (در جنگ بدر حاضر بودند) هستند اينها همه در آن جمع حضور داشتند پس عبد اللَّه بن ام عبد شروع كردند بخواندن سوره لقمان تا رسيد باين آيه وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً- و ابى بن كعب هم سوره ابراهيم را

 

قرائت كرد تا رسيد باين آيه- وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ آنان را بايام خداوندى متذكر كن كه در اين نشانه‏هائى است براى افراد شكيبا و سپاس گذار- گفتند كه پيغمبر فرمود ايام و روزهاى خداوندى يعنى نعمتها و آزمايشها و عقوبتهاى او است سپس رو كرد حضرت بحاضرين از اصحاب و فرمود من مرتب با اندرزهاى خود مراقبت شما را مينمايم كه مبادا ملالت و خستگى در شما راه يابد و پروردگار من دستور داده كه شما را به نعمتهاى فراوانش متذكر كنم و با داستانهاى قرآنى بشما هشدار دهم و يا به بوسيله كتاب آسمانى كه افاضه فرموده شما را بترسانم و قرائت نمود حضرت آيه وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً را سپس بآنها فرمود اكنون بگوئيد به بينم اول نعمتى كه خدا به شما عنايت فرمود و شما را با آن اختيار و آزمايش نموده چيست پس گروه صحابه در گفتگو فرو رفتند و نام بردند نعمتهائى را كه خداوند بآنان ارزانى فرموده و احسان نموده از امر معيشت و زندگى و لباس و فرزندان و همسران تا ساير چيزهائى كه خداوند به آنان عنايت فرموده از نعمتهاى ظاهرى و چون حرفهاى آنان تمام شد حضرت رو كرد به على عليه السلام و فرمود اى ابا حسن تو هم بگو البته رفقا و اصحاب مطالبى گفتند حضرت عرضه داشت چگونه من در حضور شما توضيحاتى در اين جهت بدهم (پدر و مادرم فداى شما باد و خداوند ما را بوسيله شما هدايت كرده رسول اكرم فرمود در عين حال بگو.

اولين نعمتى كه خداوند عنايت فرموده چيست؟ عرضه اينكه آفريده است مرا با اينكه نام و نشانى از من نبود. فرمود راست گفتى دومى چيست؟ عرضه داشت اينكه احسان بيشترى كرده و مرا داراى حيات و زندگى نموده و در طبقه جمادات بى‏روح قرار نداده فرمود راست گفتى سومى را بگو عرض كرد اينكه بحمد اللَّه زيباترين شكل و صورت ايجاد كرده و در تركيبى بسيار معتدل آفريده فرمود راست گفتى چهارمى چيست؟ عرض اينكه داراى فكر و انديشه و فراگيرنده مطالب آفريد نه كودن و غافل فرمود راست گفتى پنجمى چيست عرض كرد اينكه مشاعر و قوائى در اختيار من قرار داده كه آنچه را بخواهم با آنها درك ميكنم و چراغ فروزانى (عقل) در من قرار داده فرمود راست گفتى ششمى چيست عرضه داشت اينكه هدايت و راهنمائى فرمود مرا بدين مقدس اسلام و مرا از راه سعادت گمراه نساخت فرمود راست گفتى هفتمى چيست عرضه داشت اينكه قرار داد براى من بازگشت به زندگى جاويدان و حياة ابدى فرمود راست گفتى هشتمى كدام است عرضه داشت اينكه مرا مالك و آزاد قرار داد نه اينكه برده و بنده ديگران فرمود راست گفتى نعمت نهم چيست؟

عرضه داشت اينكه آسمان و زمين و آنچه در آنها و ما بين آنها است در تحت اراده و فرمان قرار داده فرمود راست گفتى دهمين نعمت چيست؟ عرض كرد اينكه ما را از گروه مردان‏

 

كه تدبير امور زندگى و نظارت در كارهاى همسران را بعهده ما نهاده نه از طائفه زنان فرمود راست گفتى بعد از اينها چيست؟ عرضه داشت نعمتهاى خدا فراوان و گوارا است اى پيامبر خدا و اگر بخواهيد تعداد نعمتهاى او را بنمائيد قدرت بر احصاء و شمارش آنها نداريد.

پس تبسم و لبخندى رسول خدا نمود و فرمود گوارا باد بر تو بينش و حكمت گوارا باد بر تو علم و دانش اى ابا الحسن تو وارث علم و دانش من هستى و تو بيان‏كننده براى امت اسلامى آنچه را كه در او اختلاف نظر داشته باشند هر كس از نظر امور دينى تو را دوست بدارد و راه و مسير تو را بگيرد پس براه راست و مستقيم هدايت شده. و هر كس از طريق هدايت تو منحرف شود و تو را دشمن داشته باشد و تو را رها كند در روز قيامت كه خدا را ملاقات مينمايد بطور كلى بى‏بهره است. 18- حضرت باقر عليه السلام فرمود خداوند به موسى بن عمران وحى كرد كه دوست داشته باش مرا و دوستى مرا در دل مردم ايجاد كن موسى عرضه داشت پروردگارا ميدانى كه هيچ كس در نظر من محبوب‏تر از تو نيست ولى دلهاى مردم را چگونه بدوستى تو متوجه نمايم خطاب رسيد كه آنها را بياد نعمتهاى من بياور چون آنان از طرف من بجز نعمت و لطف چيزى بياد ندارند. 19- پيغمبر فرمود صلّى اللَّه عليه و آله خداوند متعال بداود عليه السلام وحى نمود دوست بدار مرا و محبوب شما مرا در نظر مخلوق. عرضه داشت پروردگارا البته من دوست دارم تو را ولى چگونه و از چه راهى محبوب نمايم تو را در نزد خلقت خطاب رسيد نعمتهاى مرا باز گو كن نزد آنها كه هنگامى كه اين چنين كنى دوست ميدارند مرا. 20- حضرت صادق عليه السلام فرمود كسى كه ميخواهد بداند چه منزلت و رتبه‏اى نزد خدا دارد پس به بيند منزلت و مقام خدا نزد او چگونه است از پيامبر گرامى صلّى اللَّه عليه و آله هم چنين نقل شده. 21- حضرت صادق عليه السلام فرمود رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود:

خداوند متعال فرمود: بنده من راه دوستى مرا نمى‏پيمايد با عملى كه بهتر و محبوب‏تر باشد در نظر من از انجام دادن آنچه بر او واجب نموده‏ام (بهترين راه استحكام مودت الهى انجام واجبات است) و اينكه بعدا از طريق انجام اعمال مستحب راه دوستى را پيش ميگيرد تا به مرحله‏اى كه من او را دوست بدارم و هنگامى كه دوست داشتم او را ميباشم گوش او كه مى‏شنود با او و چشم او كه مى‏بيند بوسيله او و زبان او كه سخن ميگويد با او و دست او كه حمله ميكند با او پاى او كه راه ميرود با او (تمام قوا و نيروها و صفاتش مظاهر

 

صفات خدائى مى‏شود) وقتى بخواند مرا اجابت نمايم وقتى درخواستى كند عطا نمايم او را و ترديد نمى‏نمايم در چيزى كه بخواهم انجام دهم آن گونه ترديدى كه در مرگ مؤمن دارم (با آن بيانى كه در اين مطلب قبلا گفته شد) چون از مرگ و شدائدش ناراحت است من هم ناراحتى او را نميخواهم. 22- مصباح الشريعه حضرت صادق عليه السلام فرمود مناجات و رازگوئى اهل معرفت بر سه پايه استوار است 1- ترس 2- اميد 3- محبت پس خوف و ترس نتيجه علم و دانستن است و اميد داشتن نتيجه پيدايش حالت يقين است و محبت و دوستى نتيجه معرفت و شناسائى است علامت و نشانه خوف گريختن و نشانه و علامت اميد طلب و دنبال كردن است و نشانه دوستى و محبت برگزيدن و مقدم داشتن محبوب بر هر چه كه غير او باشد- وقتى كه علم و دانش در سينه انسان جا گرفت و محقق شد (نسخه ديگر وقتى كه انسان مراحل زيادى از معرفت را پيمود) حالت خوف پيدا مى‏شود و هنگامى كه اين حالت خوف راسخ شد و دوام داشت از هر چيز ميگريزد وقتى هم كه گريخت نجات مى‏يابد و هنگامى كه نور و روشنائى يقين در دل تابش نمود عنايات بيشترى را مشاهده ميكند وقتى توانست فضل و عنايات را مشاهده كند حالت اميد يافت مى‏شود وقتى لذت و شيرينى رجاء و اميد را احساس كرد دنبال ميكند و وقتى بسعى و كوشش موفق شد بالاخره مى‏يابد و هنگامى كه نور و شعاع معرفت و شناخت در اعماق دل جلوه كرد و راه يافت نسيم محبت و دوستى ميوزد وقتى كه نسيم محبت وزش كرد هميشه انس و الفت تا محبوب پيدا مى‏كند و مقدم ميدارد محبوب خود را بر هر چه جز او باشد و دستور و خواسته او را انجام ميدهد و از نواهى و چيزهاى ناپسند در نظر او اجتناب و دورى ميكند و خواست و نخواست او بر هر چيز ديگر انتخاب مينمايد و وقتى بر بساط الفت و حالت انس مستقر و جاى گزين شد و اوامر و دستورات او را كاملا انجام داد و از نواهى او جدا اجتناب نمود بآن حالت راز گوئى واقعى و به مقام قرب و نزديكى حقيقى واصل مى‏شود و مثل اين پايه‏هاى سه‏گانه (خوف و رجاء و محبت) مثل حرم و مسجد الحرام و خانه كعبه است. كسى كه وارد حرم مكه شد از آسيب و ضرر در امان است. و كسى كه وارد مسجد شد (مقدارى نزديك‏تر شد) اعضاء و جوارحش در امان است از اينكه در معصيت بكار افتد. و كسى كه داخل كعبه شد قلب او در امان است از اينكه بغير ياد خدا باشد بياد غير خدا باشد.

پس درست دقت كن اگر حالتت طورى است كه فرا رسيدن مرگ را دوست دارى.

سپاس و شكر خدا كن كه تو را موفق داشته و از توجه بغير خودش تو را باز داشته. و اگر حالت ديگرى دارى با تصميم جدى و محكم از اين حالت حركت كن و پشيمانى و تاسف‏

 

داشته باش بر اينكه عمرت در غفلت صرف شده و يارى بطلب از خدا بر پاك كردن ظاهرت از گناهان و پاكيزه نمودن باطنت از نواقص و عيوب و دنباله مسامحه و ادامه غفلت را قطع كن و آتش و شعله شهوات را در درون خود خاموش نما. 23- مصباح الشريعه حضرت صادق عليه السلام فرمود. وقتى محبت الهى بر باطن بنده‏اى تابش كرد او را از هر شغل و قيدى ميرهاند و هر چه جز با او باشد ظلمت و تاريكى آور است. و محب و دوست واقعى خدا سر و باطنش از همه خالص‏تر است و در گفتار از همه راستگوتر و در عهد و پيمان از همه باوفاتر و در كردار و عمل از همه پاكتر و در ذكر و دعا از همه بى‏ريا و صاف‏تر و در باطن و درون از همه بنده‏تر. هنگام راز و نياز و مناجاتش ملائكه آسمان مى‏بالند و بديدن و ملاقات او افتخار مينمايند و از بركت وجودش خداوند متعال شهرها را آباد ميفرمايد و باحترام او لطفش را شامل حال بندگان ميدارد هنگامى كه بحق او از خدا چيزى درخواست كنند عنايت ميكند و بلاها را برحمتش بر طرف ميسازد اگر مردم رتبه و منزلت او را در نزد خدا بدانند بخدا تقرب نمى‏جويند مگر به واسطه خاك قدم او.

امير مؤمنان عليه السلام فرمود شعله عشق و محبت خدا بچيزى نميرسد مگر اينكه او را ميسوزاند و نور معرفت الهى بر چيزى نمى‏تابد مگر اينكه او را روشن ميسازد و ابر رحمت و لطف او بر هر چه قرار گيرد مى‏پوشاند و نسيم محبت بر چيزى نمى‏ورزد مگر اينكه باو تحرك ميبخشد و آب فيوضاتش همه چيز را حيات ميدهد و سرزمين معرفت خدائى همه چيز در او ميرويد (معدن تمام خيرات و كمالات است) پس كسى كه دوست بدارد خدا را همه چيز باو ميدهد از ثروت و قدرت. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود هنگامى كه خدا بنده‏اى را از امت من دوست بدارد محبت او را در دل برگزيدگان خود و در ارواح ملائكه و ساكنين عرشش مى‏افكند كه او را دوست داشته باشند اين چنين است دوست حقيقى- خوشا بحال او خوشا بحال او و روز قيامت شفاعت مهمى دارد نزد خدا. 24- مصباح الشريعه حضرت صادق عليه السلام فرمود كسى كه شوق الهى در دل دارد اشتهاء و ميلى به خوراك ندارد و لذتى از آشاميدنى نمى‏برد و خواب راحتى نميكند و انسى با بستگان و دوستان نمى‏گيرد و جايگاه معينى براى خود اتخاذ نميكند و بدنبال مسكن و عمران نيست و لباسهاى نرم و ظريف نمى‏پوشد و آرامش و قرارى ندارد و شب و روز اشتغال بعبادت پروردگار و انجام وظيفه خود دارد باميد اينكه بآنچه اشتياق دارد برسد و با زبان شوق مناجات خدا مينمايد و از باطن و حالت درونى خود تعبيرات لطيفى دارد. همچنان كه خداوند از حالت اشتياق موسى بن عمران عليه السلام در آن ميعادگاه‏

 

و ميقات خبر ميدهد- وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى‏- يعنى با كمال عجله و شتاب آمدم پروردگارا به ميقات‏گاه براى جلب رضا و خوشنودى تو (سوره طه 84) و تفسير و بيانى پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله دارد در باره حال موسى عليه السلام كه او نه چيزى خورد و نه چيزى آشاميد و نه خوابى كرد و نه ميل بچيزى نمود در رفتن و برگشتش در اين مدت چهل روز از جهت اشتياق بخداى متعال. و هنگامى كه قدم نهادى در ميدان شوق و محبت پس تكبيرة الاحرام به بند بر نفس خود و خواسته‏هاى دنيوى خود- شخصيت خودت و تمام خواستهايت را كنار بزن و رها كن- و توديع و خداحافظى كن از آنچه با او انس و الفت داشتى و محروم شو (بر خود حرام كن) از آنچه به جز معشوق است و در اين فرصت ما بين حيات و مرگت شتابان باش و طواف كن و آرام مباش و با زبان دل لبيك بگو. خدا پاداش بزرگى بتو دهد. و مثل مشتاق مثل كسى است كه در حال غرق شدن است كه هيچ فكر و انديشه و همت و هدفى ندارد جز به خلاصى و نجات خود همه چيز را فراموش مينمايد. 25- فلاح السائل حسين بن سيف كه از اصحاب امام ششم عليه السلام در كتاب خود كه از او نقل مينمايد روايت كرده كه شنيدم از حضرت ميفرمود كسى ايمانش خالص نميشود تا اينكه در نظر او خداوند متعال از همه چيز محبوب‏تر باشد- از خودش و از پدرش و مادرش و فرزندش و خاندانش و از مالش و از تمام مردم. 26- كفاية الاثر حضرت صادق عليه السلام فرمود. صاحبان عقل و خردمندان آنانى هستند كه اعمال و كردار آنها بر پايه فكر و انديشه است (هميشه در تفكرند) تا در نتيجه تفكر بمحبت و دوستى خدا ميرسند و وقتى دل از محبت الهى بهره‏مند شد و با نور محبت روشن گشت صفا و لطفى بزودى در او يافت مى‏شود و وقتى دل لطيف شد و آمادگى پيدا كرد فوائد و بهره‏هائى نصيبش خواهد شد و هنگامى كه از بهره‏مندان شد سخنان حكيمانه بر زبانش جارى مى‏شود و وقتى سخنان حكمت آميز گفت داراى فطانت و فراست خواهد شد و چون باين مرتبه رسيد در اعمال و كارهايش از قدرت و نيروى الهى امداد ميگيرد و چون بهره‏مند از قدرت شد احاطه علمى بآسمانها پيدا ميكند و هنگامى كه به چنين منزلت و مقامى نائل شد مرتب در افكار خويش غوطه‏ور است با لطف مخصوص و حكمت و بينش و روشنى و چون باين مقام رسيد تمام خواست و ميل باطنى و محبت و دوستى خود را فقط در راه خالق و آفريدگار خود قرار ميدهد و چون چنين كرد به مقام بسيار بزرگى نائل شده است و در درون دلش خدا را مى‏بيند و حكمت و دانش را بدست مى‏آورد نه از آن راهى كه حكماء و فلاسفه بدست مى‏آورد بلكه حكمت و فهم بباطنش افاضه مى‏شود و علوم و اطلاعات كسب‏

 

ميكند نه از طريق تعليم و تعلّم ظاهرى كه علماء و دانشمندان كسب علوم مينمايند و داراى حالت صدق و اخلاص مى‏شود نه از آن راهى كه صد يقين و عبادت‏كنندگان ميروند چون حكماء و فلاسفه از طريق سكوت و گوش فراوان و پر حرفى نكردن حكمت را بدست مى‏آورند و دانشمندان و علماء با تحصيل و كوشش و جديت داراى علم و دانش ميشوند و صد يقين و راستان از راه خشوع و خضوع و عبادتهاى طولانى بمرتبه صدق و راستى ميخواهند برسند و كسى كه از اين راه‏ها طى مسير نموده و راه خود را به پيمايد بمقصد رسيدنش قطعى و صد در صد نيست بلكه دو احتمال دارد يا اينكه انحطاط و تنزل روحى پيدا ميكند و بطرف سقوط مى‏رود يا اينكه قوس صعودى را گرفته و مقام و مراتب بلند انسانيت را طى ميكند البته اكثرا از ارتقاء و بالا رفتن باز مى‏مانند و قوس نزولى را ميگيرند. چون حق الهى و وظيفه خود را مراعات ننموده و فرمان خدا را آن طورى كه بايد انجام نميدهند و اين چنين است حالت كسى كه نشناسد خدا را آن طورى كه لازم است و محبت واقعى و دوستى كامل با خدا ندارد. اين عبادتها و نمازها و روزهاى آنها و نقل حديث و روايات و علم و دانش آنها تو را فريب ندهد كه آنان خران رمنده و گريزانند.

مرحوم مجلسى ميفرمايد: تتمه و دنباله اين حديث در ابوابى است كه مربوط به بيان و تصريح اسامى ائمه اطهار عليهم السلام است ج 36 ص 406. 27- جامع الاخبار- على عليه السلام فرمود كسى كه مرا دوست دارد كه بفهمد مقام و ارزش خود را در درگاه الهى ميزانش اين است كه به بيند منزلت و مقام خدا در نزد او چگونه است چون كسى كه دو چيز در اختيار او باشد هم دنيا و هم آخرت، اگر آخرت را انتخاب كرد او در مقام تضاد و تزاحم) دنيا را رها كرد البته اين شخص كسى است كه خدا را دوست دارد و كسى كه دنيا را انتخاب نمود و آخرت را رها كرد. اين چنين شخص ارزش و منزلتى نزد خدا ندارد.

و حضرت صادق عليه السلام فرمود قلب آدمى حرم و قرق‏گاه الهى است. در حرم خدا غير خدا را منزل مده. 28- مسكن الفؤاد شهيد ثانى رفع اللَّه مقامه- در اخبار داود چنين آمده- كه خداوند بداود عليه السلام وحى نمود. اى داود بمردم روى زمين ابلاغ نما كه من دوست كسى هستم كه مرا دوست بدارد و همنشينم با كسى با من همنشينى كند (كسى كه باشد با من من هم با او هستم) و انس دارم با كسى كه با من مأنوس است همراهى و مصاحبت دارم با، كسى كه با من مصاحبت دارد انتخاب ميكنم كسى را كه مرا انتخاب نمايد مطيع هستم كسى را كه مرا اطاعت نمايد دوست ندارد مرا از روى واقع و حقيقت احدى مگر اينكه ميپذيرم و

 

انتخاب ميكنم او را براى خودم و دوست ميدارم او را بحدى كه هيچ كس را بر او مقدم نخواهم داشت (محبت من باو از همه بيشتر است).

هر كسى واقعا و حقيقتا مرا بجويد مى‏يابد مرا و كسى كه دنبال غير من باشد مرا نخواهد يافت. پس اى مردم رها كنيد آنچه را كه موجب فريب شما شده و بيائيد بطرف لطف من و همراهى و همنشينى و الفت با من مأنوس و آشناى من باشيد تا من هم آشنائى و انس با شما داشته باشم و بمحبت و دوستى با شما شتابان شوم.

و خداوند به يكى از صديقين وحى فرمود. كه من بندگانى دارم كه دوست ميدارند مرا و من هم دوست دارم آنان را آنان مشتاق من و من هم مشتاق آنان هميشه در ياد من و من هم در ياد آنان هستم. اگر راه و روش آنان را بگيرى دوست دارم تو را و اگر عدول كنى و از راه آنان منحرف شوى دشمن ميدارم تو را. عرض كرد پروردگارا علامت و اوصاف آنان چيست؟ خطاب رسيد در طول روز (كه با مردم معاشر هستند و كارهائى دارند) مراقب و نگهبان خود هستند- و يا منتظر پايان شدن روز ميباشند- همان طورى كه شبان مراقب گوسفندان است و ميل و علاقه‏اى بغروب آفتاب دارند همچنان كه پرندگان علاقه‏اى بآشيانه خود دارند و چون شب آنان را گرفت و تاريكى فرا رسيد و بسترها گسترده شد و پرده‏ها كشيده شد و هر دوستى با محبوب خود خلوت كرد آنان قدم در محراب نهاده و بعبادت ميايستند و در برابر من صورتها را بخاك مى‏سايند با من مناجات و رازگوئى دارند در مقابل انعام و احسان من كرنش و تواضع و فروتنى دارند گروهى ناله و فريادكنان و گريان گروهى با اشك و آه شكوه به درگاه حق دارند گروهى مشغول عبادت ايستاده نشسته و عده‏اى در حال ركوع و سجود مى‏بينم زحمت و مشقتهائى كه تحمل مى‏نمايند بمنظور جلب لطف من و مى‏شنوم شكوه‏هائى كه ميكنند براى محبت و دوستى من. (و من پاداشتهائى به آنان خواهم داد) اول پاداشى كه ميبخشم به آنان سه چيز است 1- دلهاى آنان را به نور خود روشن سازم كه حقائق و مطالبى را بازگو ميكنند از من همچنان كه من اوصاف و حالاتى از آنها بيان ميكنم. 2- اگر تمام آسمانها و زمينها و آنچه در آنها است براى آنان باشد باز هم ناچيز ميدانم او را براى آنان. 3- با كمال لطف و وجهه خدائى به آنان اقبال نموده و روى مى‏آورم آيا هيچ ميدانى كسى كه من اقبال كامل و توجه تام باو بنمايم كسى ميتواند بداند كه من به چنين انسانى چه خواهم داد (عطا و پاداش بزرگى كه ميدهم قابل تصور و درك نيست). 29- اعلام الدين ديلمى- در حديث آمده كه موسى بن عمران عليه السلام عرضه داشت. پروردگارا مرا از علامت و نشانه رضا و خشنوديت آگاه بنما- خداوند وحى فرمود

 

وقتى ديدى آمادگى كامل براى عبادت در بنده من مشاهده مى‏شود و از معصيت روگردان است اين علامت خشنودى من است.

در روايت ديگرى چنين بيان شده كه هنگامى كه در خود احساس كردى محبت و دوستى فقراء و مساكين را و بغض و دشمنى جباران و ستمكاران را اين نشانه خشنودى من است.

 

إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ اعراف 151 آنان كه گوساله‏پرستى را انتخاب نمودند قطعا بغضب و خشم خداوندى و بدبختى و ذلت دنيوى گرفتار خواهند شد و كيفر دروغگويان را اين چنين خواهيم داد. و حضرت فرمود: هر كس كه بدعتى در دين داشته باشد و يا افتراء و دروغى بر خداى متعال و بر رسول خدا و اهل بيت آن حضرت ببندد مسلما بذلت و رسوائى مبتلا خواهد شد. بيان منظور از اخلاص ايمان خالص و پاك داشتن ايمان از آثار زيانبار شرك و رياء و ساير معاصى و گناهان است و اينكه در تمام كارها و اعمال خود انگيزه‏اى بجز خدا نداشته باشد و اينكه مدت تمرين و مراقبت را چهل روز قرار داده است شايد از اين جهت باشد كه خداوند انتقال و تحول از حالى بحال ديگر را در اصل خلقت و آفرينش انسان در مدت چهل روز مقرر فرموده نظير انتقال از حالت نطفه بعلقه و از علقه بمضغه و از حالت مضغه بودن باستخوان‏بندى و از اين حالت بحالت پوشش گوشت بر استخوانها. و لذا پذيرش توبه شراب خوارى پس از انقضاء مدت چهل روز است كما اينكه در حديث آمده و زهد در چيزى بمعناى رها كردن و مايل نبودن بآن چيز است و دردهاى دنيا همان صفات زشت و انجام گناه است و آنچه كه باعث دورى از ساحت قدس ربوبى ميگردد و دواء و درمان هم رياضت‏ها و تحمل مشكلات و جديت و كوشش در مخالفت با نفس و انديشه و تفكر صحيح و بطور كلى آنچه باعث ترك معصيت و دورى از گناهان مى‏شود و يا مقصود از درد و مرض بيمارى‏هاى دل است كه در نتيجه علاقه مفرط بدنيا پيدا مى‏شود و درمان آنهم مراقبت كامل است بآنچه كه دل را از اين گونه علائق رها نمايد و گفته شده درمان دنيوى همان مقدار نياز و درد مقدار بيش از نياز است و يا اينكه درد شيفتگى دل بدنيا و درمان رها سازى دل است از اين شيفتگى و يا منظور دنياى مضر و زيان‏آور در امر آخرت و آنچه كه موجب سود اخروى گردد يعنى اطاعت و معصيت و فرمانبرى و سركشى باشد و

 

مقصود از حكمت آن علوم و دانشهاى واقعى است كه انسان را هر چه بيشتر در طريق حق و حقيقت تثبيت نمايد و اصل و ريشه و سرچشمه چنين علومى شناخت امام و پيروى از اوست كه تفسيرش گذشت و اما تناسب تلاوت حضرت آيه عجل را در اين حديث بوجوهى توجيه شده است. اول آن چيزى است كه بنظر ما رسيده و آن اينكه چون حضرت باقر عليه السّلام فوائد و نتائج اخلاص چهل روزى را بيان فرمود و از طرفى گروهى از صوفيه بدعتهائى در باره اين مطلب كه ربطى بدين ندارد بعنوان وظيفه دينى و رياضت شرعى انجام ميدهند نظير چله‏نشينى با آن كيفيت و خصوصيت بى‏اساس. حضرت با خواندن آيه خواست از اين رقم بدعتها و تحكيم نظريات شخصى جلوگيرى نمايد و بگويد اين بيانات شامل اين گونه كارهاى بى‏اصل نميشود و اين آيه ميفهماند هر صاحب بدعتى كه با رأى و نظر خود احكام و دستوراتى اختراع نموده و بر خدا و رسولش حكم و دستورى را بدروغ نسبت بدهد در دنيا و آخرت گرفتار ذلت و بدبختى خواهد شد چون خداوند متعال ميفرمايد وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ و بعبارت ديگر ارزش عمل و صحت عبادت بدو چيز بستگى دارد:

1- با سنت و دستور شرعى منطبق باشد. 2- خالص و پاك و فقط براى رضاى خدا انجام شود و حضرت با بيانات اوليه خود بجهت دوم پرداخت و با خواندن آيه قسمت اول را بيان نمود زيرا پرستش گوساله كه بدعوت سامرى عملى شد و او ميگفت هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏ اين گوساله خداى شما و خداى موسى است بدعت محض بود. وجه دوم گفته شده مقصود از تلاوت آيه در ذيل اين حديث اين بوده كه حضرت هشدار دهد هر كس عبادت خود را براى خداوند خالص نمايد و جديت و كوشش او در عبادت با موازين و دستور سنت تطبيق داشته باشد خداوند او را بعيوب دنيا بينا نموده و در نتيجه نسبت بدنيا بى‏اعتناء مى‏شود و در اثر همين حالت زهد واقعى و مناعت طبع در نظر مردم بزرگ و با عزت ميگردد زيرا ذلت دنيوى و سقوط از نظر مردم در اثر دلبستگى بدنيا و حرص بآن است. ولى آن كس كه عبادتش بر پايه هوى و هوس است خداوند ديده دل او را از تشخيص معايب و مفاسد دنيا كور نموده و در اثر رغبت و توجه بدنيا دچار ذلت گشته و از نظر مردم بى‏ارزش خواهد شد. بنا بر اين افرادى كه در عبادت بدعتهائى را اختراع نموده‏اند هميشه خوار و ذليل و بى‏مقدارند لذا خداوند در باره گوساله پرستان آن طور فرموده. وجه سوم اينكه تلاوت و خواندن اين آيه براى اين جهت است كه توجه دهد افرادى كه در عبادتشان اخلاص نداشته باشند، مشمول اين آيه هستند و غضب الهى شامل حال‏

 

آنان خواهد شد چون قبلا معلوم شد هر دلى كه در آن شك و شركى باشد از درجه اعتبار ساقط است و شك و شرك هر دو بدعت و افتراء بر خدا و رسول است و اين آيه بر فرض كه در باره گروهى نازل شده باشد شان نزول موجب اختصاص اين حكم بآن گروه نميشود و اين وعيد و غضب هر كسى را كه مانند آنها باشد شامل است (پس بايد مراقب اخلاص باشند). وجه چهارم نيز در نظر ما هست و آن اينكه اخلاصى كه در اين حديث هست اختصاص به خلوص عمل از رياء نيست، بلكه منظور اخلاص ايمان و عمل از رياء و از بدعت و از هر چه كه مانع از قبول باشد بنا بر اين حضرت آيه شريفه را براى يكى از اقسام آن (خلوص از بدعت) تلاوت فرموده. 8- خصال ... ابن ابى يعفور از حضرت صادق عليه السّلام نقل ميكند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در سرزمين منى در سفر حجة الوداع سخنرانى كوتاهى براى مردم در مسجد خيف ايراد فرمود. حمد و ثناء الهى را بجا آورد سپس فرمود: خداوند خوشحال و مسرور بدارد آن بنده‏اى را كه گفتار مرا شنيده و ضبط نمايد و بافرادى كه حاضر نيستند و نشنيده‏اند ابلاغ كند.

چه بسا فقيه و دانشمندى كه از دانش خود بهره‏اى نبرده و چه بسا افرادى كه بار علم و فقه را بدوش كشيده و بسوى كسانى كه فقيه‏تر و آگاه‏تر از او هستند حمل ميكند و به آنان تقديم ميدارد. سه چيز است كه قلب مسلمان در باره آنها خيانت نميكند و مراقبت بر آنها را از وظائف حتمى خود ميداند (1) اعمال و عبادات خود را از هر گونه انگيزه غير الهى پاك و خالص نموده و فقط براى خدا انجام دهد (2) نسبت بپيشوايان و رهبران مسلمين كمال صميميت و خيرانديشى را داشته باشد (3). و با جامعه ملت مسلمان كمال همكارى و پيوستگى را مراقب باشد چون هر گونه دعوت و پيشنهاد و تبليغى كه از طرف مسلمين باشد منطقى است كه مربوط بهمه افراد است و تمام افراد مسلمين برادر و برابر و خون و جان همه آنها در يك سطح و مساوى با هم است و هر گونه تعهد و پيمانى كه يك فرد از مسلمانان با كفار داشته باشد از نظر همگى محترم گر چه آن يك فرد از نظر موقعيت اجتماعى و يا مالى در سطح پائين‏ترى باشد و عموم افراد يك دست قوى و نيروى فشرده و متحدى هستند در برابر بيگانگان. 9- امالى ... حضرت رضا از پدران بزرگوار خود نقل نموده كه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود دنيا بطور كلى فعاليت و كار و سعى در آن همه جهل و نادانى است مگر سعى و كوششى كه در راه علم و دانش باشد و علم و دانش هم جز محبت و قطع عذر چيز ديگرى‏

 

نيست مگر آن علمى كه بر طبقش عمل شود و عمل هم بطور كلى رياء و خودنمائى است مگر آن عملى كه از روى خلوص نيت باشد و عمل خالصانه هم در خطر است (كه مبادا بعدا اظهار كرده و بازگو شود) تا وقتى كه انسان خاتمه كار و عاقبت امر خود را ببيند در توحيد همچنين نقل شده. 10- عيون الاخبار ... حضرت رضا عليه السّلام از پدران بزرگوار خود عليه السّلام نقل نموده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود هر آن بنده‏اى كه چهل صبحگاه و چهل روز اعمال خود را با خلوص و محض رضاى حق انجام دهد. به پاداش اين عمل دل او سرچشمه حكمت و فهم مى‏شود و حقائق علمى از آن چشمه‏سار بر زبانش جارى ميگردد. 11- محاسن ... از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: سه خصلت است كه هر كس اينها را يا يكى از اينها را داشته باشد جايگاهش در زير سايه عرش الهى است در آن روزى كه سايه اميد بخشى جز سايه لطف او نيست.

1- كسى كه رفتار و برخورد و معاشرتش با مردم آن طورى باشد كه خودش آن گونه برخورد و رفتار را از آنان توقع داشته باشد.

2- كسى كه قدمى برندارد و كوچكترين عملى انجام ندهد تا وقتى كه اول بررسى كامل نمايد كه اين عمل مورد رضاى خدا هست يا نيست اگر هست انجام دهد و گر نه خوددارى نمايد.

3- كسى كه از برادر مسلمان خود عيب‏جوئى ننموده و زبان بنكوهش از آن عيب نگشايد تا وقتى كه آن عيب و نقص را از خود برطرف نمايد و اگر كسى از اين راه بتكميل نواقص خود بپردازد هميشه خود را ناقص و داراى عيب مى‏بيند و در نتيجه بعيوب ديگران نميپردازد و كسى كه باصلاح خويشتن بپردازد همين عمل براى خوددارى از نكوهش مردم كافى است. 12- محاسن ... حضرت صادق عليه السّلام ميگفت كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس از امت من صبحگاه كه ميخواهد دنبال كارش برود اگر هدفى و مقصدى غير خدا داشته باشد خداوند باو نظر لطفى نخواهد داشت. 13- محاسن ... حضرت باقر عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نقل نموده كه فرمود: هان اى مردم هدف و غرض انسان فقط يكى از اين دو چيز است خدا- شيطان، حق- باطل هدايت- گمراهى- سعادت- بدبختى دنياى زودگذر- پايان و آخرت- نيكى‏ها- بديها آنچه كه در رديف حسنات و نيكى‏ها باشد از خدا و بحساب او است و آنچه كه در رديف سيئات و بديها باشد از طرف شيطان و مربوط باو است.

 

14- محاسن ... حضرت صادق عليه السّلام در تفسير آيه شريفه حَنِيفاً مُسْلِماً فرمود:

يعنى پاك و با اخلاص كه با چيزى آميخته نيست. 15- محاسن ... على بن سالم گويد شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام ميگفت خداوند متعال ميفرمايد من بهترين شريك هستم كسى كه در عمل خود شرك ورزد و ديگرى را با من شريك نمايد تمام آن عمل را بهمان شريك واميگذارم و فقط عملى كه خالص براى من باشد مى‏پذيرم. 16- محاسن ... اسماعيل بن يسار ميگويد شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام كه ميفرمود:

پروردگار شما بسيار مهربان است كه از عمل كوچكى هم تقدير ميكند. مثلا بنده او دو ركعت نماز با خلوص نيت و براى رضاى حق ميخواند خداوند با همين عمل او را داخل بهشت مينمايد. 17- محاسن ... رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود سه نفر بمنظور سياحت و ديدن آثار صنع الهى مسافرت كردند و در كوه و دشت گردش ميكردند و در غارى كه در سيئه كوهى بود منزل نموده و مشغول عبادت خدا شدند ناگهان سنگى بزرگ از بالاى كوه جدا شده و بر در غار فرود آمد و آن را بكلى مسدود كرد پس از اين حادثه خطرناك بگفتگو پرداختند و با خود گفتند اى بندگان خدا بخدا سوگند هيچ راهى براى نجات از اين مهلكه نداريد جز باعمال صادقانه خود متوسل شويد بنا بر اين آنچه از اعمال خالصانه‏اى كه در آن هيچ انگيزه‏اى جز خدا نداشته‏ايد متذكر شده و بازگو كنيد كه اين گرفتارى كيفر گناهان ما بوده است. يكى از آن سه نفر گفت خدايا، تو ميدانى كه من دنبال زن زيبائى بودم و براى دستيابى بآن زن مال فراوانى صرف نمودم تا بالاخره بآرزوى خود رسيده و بآن زن دست يافتم مقدمات عمل از هر جهت آماده و نشستم براى انجام عمل نامشروع ولى ناگهان در همان حال بياد آتش دوزخ و كيفر اعمال افتادم و خوف و ترس از مقام ذات مقدس تو مرا فرا گرفت و از اين جهت خود را كنار كشيده و از آن لذت نامشروع صرف نظر كردم بار الها بلطف و كرم خود اين سنگ را از در اين غار برطرف فرما ناگهان حركتى در سنگ پديد آمد و مختصر شكافى نمايان شد كه همه آن شكاف را ديدند. ديگرى گفت خداوندا تو خود ميدانى كه من هنگامى گروهى را براى زراعت و كشاورزى اجير كردم و قرار گذاشتم كه بهر يك نيم درهم اجرت بدهم پس از اتمام عمل اجرت آنها را پرداختم ولى يك نفر از آنان گفت من باندازه دو نفر كار كرده و بايد يك درهم تمام بمن بدهى بالاخره اجرت مقرر را نگرفت و رفت و من آن نصف درهم آن شخص را صرف بذر نموده و آن را كشتم و خداوند هم حاصل زيادى از آن بذر عنايت فرمود. اتفاقا آن شخص براى مطالبه نصف‏

 

درهم خود آمد و من هيجده هزار درهم باو پرداختم. خدايا اگر اين عمل من فقط از لحاظ ترس از ذات مقدس تو بوده اين سنگ را از در غار برطرف فرما، كه ناگهان از اثر جنبش سنگ مقدار زيادى از در غار باز شد بطورى كه داخل غار روشن شده و يك ديگر توانستند به بيند.

سومى گفت خداوندا تو خود ميدانى كه من يك زمانى ظرفى از شير براى پدر و مادر خود آوردم ولى وقتى كه آمدم آنها خواب بودند خواستم شير را در همان محل بگذارم و بروم. فكر كردم مبادا حيوانى و حشره‏اى داخل شير شود و ضمنا دوست نداشتم آنها را از خواب بيدار كنم كه ناراحت شوند و بهمان حال شير در دست ماندم تا وقتى كه از خواب بيدار شدند و شير را آشاميدند خدايا اگر ميدانى كه اين عمل را فقط براى رضاى تو انجام دادم اين دشوارى را از ما برطرف فرما كه ناگهان سنگ غلطيد و راه خروج كاملا براى آنها باز شد سپس پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود هر كس با خدا از راه صدق و خلوص معامله نمايد نجات مى‏يابد. 18- مصباح الشريعه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: نتائج اعمال انسان از راه اخلاص بدست مى‏آيد و كليد اخلاص قبولى عمل و امضاء و پذيرش آن رضا و خشنودى حق است.

بنا بر اين شخص مخلص آن كسى است كه خداوند عملش را پذيرفته و از او راضى باشد گر چه از لحاظ كميت و مقدار عملش اندك باشد ولى آن كس كه اعمالش پذيرفته نباشد چنين شخصى داراى اخلاص نيست گر چه اعمال زياد و كارهاى فراوانى داشته باشد.

شاهد اين مطلب وضع آدم أبو البشر و ابليس است كه حضرت آدم با اينكه عملش خيلى زياد و چشم‏گير نبود ولى همان توبه و انابه اندك او چون با اخلاص بود پذيرفته شد و خدا هم از او راضى گشت ولى شيطان با آن عبادت متمادى كه ساليان دراز مشغول پرستش حق بود چون توأم با اخلاص نبود و بخود بنظر عظمت و بزرگى مينگريست ملعون و مطرود شد و نشانه قبول و پذيرش اين است كه انسان در راه پيمودن مسير حق چنان مستقيم و پايدار باشد كه از تمام علائق و خواسته‏هاى خود صرف نظر نمود، و همه چيز را در اين راه فدا نمايد و اين استقامت عملى توأم با علم و بينش باشد كه هر گونه حركت و سكون و هر قدمى كه برميدارد سنجيده و با تشخيص كامل باشد. بنا بر اين شخص با اخلاص روح و جان خود را در آتش عشق حق ذوب نموده و در طريق معرفت و شناخت حق و پيگرد عملى دل و جان را نثار مينمايد و اگر انسان بچنين مقامى رسيد همه چيز را بدست آورده ولى اگر اين استقامت عملى و اين شعور و بينش علمى را بدست نياورد همه چيز را از دست داده و همين است معناى حقيقى توحيد كامل كه از هر نقصى منزه و پيراسته است‏

 

همچنان كه خداى ازلى فرموده: تمام اهل عمل در معرض هلاكت هستند مگر عمل‏كنندگانى كه عملشان بعنوان عبادت باشد و همه عبادت‏كنندگان هم در معرض هلاكتند مگر آنهائى كه عبادتشان بر پايه علم و دانش باشد و دانشمندان هم همگى در معرض هلاكت هستند جز اهل صدق و راستى و اينان نيز در معرض خطرند جز اهل اخلاص و مخلصين نيز در خطرند مگر آنان كه اهل تقوى و پرهيزگارى باشند و اهل تقوى هم در معرض هلاكتند مگر آنان كه داراى حالت يقين باشند و اهل يقين هم بنوبه خود در خطر بزرگى هستند (إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي) و خداوند بپيغمبرش فرموده: وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ حجر 99 پروردگار خود را عبادت كن تا دم مرگ و آخرين نفس كه در آن وقت عين اليقين پيدا مى‏شود و همه چيز منكشف و روشن ميگردد و تمام حجابهاى دنيوى و مادى بكنار رفته و حقائق هستى روشن و آشكار خواهد شد و كمترين حد اخلاص اين است كه بنده تمام امكانات خود را صرف نموده و در راه اطاعت حق حد اكثر كوشش را بنمايد و در عين حال براى اعمال خود ارزشى قائل نشود كه در مقابل آن توقع مزد و پاداشى از خدا داشته باشد و خدا را مكلف و ملزم بايفاء آن بداند چون ميداند اگر بنا شود كه خدا حق عبوديت و بندگى را از او مطالبه نمايد قطعا عاجز و ناتوان خواهد بود. و كمترين اثر و نتيجه اخلاص در دنيا سالم بودن از جميع معاصى و آلوده نشدن بگناه است و اثر اخروى آن نجات يافتن از آتش و رسيدن و كاميابى از بهشت است. 19- تفسير امام عليه السّلام حضرت جواد عليه السّلام فرمود: بالاترين و بهترين عبادت اخلاص در عمل است. و حضرت هادى عليه السّلام فرمود: اگر چنانچه تمام مردم در مسير و جهتى باشند من روش اخلاص در عبادت را خواهم داشت. و حضرت عسكرى فرمود اگر فرضا تمام آنچه در دنيا هست بصورت يك لقمه غذائى بشود و من آن را بخورانم بكسى كه اخلاص در عبادت دارد هنوز هم فكر ميكنم كه در اداء حق او كوتاهى كرده باشم و اگر كافر را بطور كلى از آنچه كه در دنيا هست بازدارم و جلوگيرى كنم تا از اثر گرسنگى و تشنگى بميرد و من فقط يك جرعه آب باو بنوشانم تصور ميكنم كه اسراف نموده‏ام و اين مقدار حق ندارد چون خداوند هر چه نعمت دارد براى كسى كه او را مى‏شناسد و حق بندگى را انجام ميدهد آفريده و منكران خدا در نعمت‏هاى او حقى ندارند. 20- فلاح السائل ... مردى گويد بمعاذ بن جبل گفتم براى من حديثى را كه خود از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيده‏اى و ضبط نموده و هر روز متذكر آن هستى و از احاديث قابل دقت است بازگو نما معاذ گفت بسيار خوب ولى شروع بگريه كرد گفتم خاموش شو و بگو سپس با صداى بلند گفت پدر و مادرم فداى پيغمبر باد.

 

روزى حضرت سوار بود و من هم در رديف او بودم در اثنائى كه داشتيم ميرفتيم حضرت نظر مبارك را بطرف آسمان افكند و گفت حمد و سپاس خدائى را سزد كه آنچه بخواهد و دوست داشته باشد در باره مخلوق خود فرمان داده و انجام ميدهد. فرمود معاذ عرضه داشتم لبيك اى رسول خدا و راهنماى خير و خوبى و اى پيامبر رحمت فرمود مطلبى را كه پيامبر بامت خود گويد براى تو ميگويم كه اگر اين حديث را ضبط كنى زندگى برايت سودمند است و اگر بشنوى و ضبط نكرده و مراعات ننمائى هيچ عذرى در پيشگاه حق نخواهى داشت. سپس فرمود: خداوند متعال پيش از خلقت آسمانها هفت فرشته آفريد و پس از خلقت آسمانها كه سراسر آنها را پرده‏اى از عظمت و جلال پوشانيده بود در هر يك از آنها ملائكه‏اى قرار داد و بر در هر آسمانى ملكى بعنوان دربان مقرر داشت و فرشتگان اعمال كه تمامى عمل انسان را از صبح تا شب حفظ و ضبط مينمايند و مى‏نويسند عمل بنده را بطرف عالم بالا ميبرند. و اين عمل مانند آفتاب ميدرخشد هنگامى كه به آسمان اول ميرسند از عمل بنده تعريف و تمجيد مينمايند. فرشته دربان ميگويد توقف كن و عبور ننما و اين عمل را بصورت صاحب بزن. من فرشته موكل بعينيت هستم هر كس غيبت كسى را نموده باشد نميگذارم عملش از اينجا عبور نمايد اين ماموريتى است كه پروردگار بمن داده است. فرمود: روز بعد كه مى‏شود فرشته نگهبان عمل باز عمل بنده را بالا ميبرد و با تزكيه و تمجيد عمل را از آسمان اول عبور ميدهد و بآسمان دوم ميرسد در آن هنگام فرشته دربان اخطار توقف نموده و ميگويد اين عمل را برگردان و بصورت صاحبش بزن زيرا منظور صاحب عمل انگيزه دنيوى بوده و من مامور بازرسى اغراض دنيوى اعمال هستم و نميگذارم اين عمل از اينجا عبور كند. حضرت فرمود: سپس مجددا عمل بعدى را با كمال سرور و خوشحالى بالا ميبرد (از قبيل صدقه و انفاق و نماز) و نگهبانان عمل خوشحالند و ميرود تا آسمان سوم. آن فرشته دربان ميگويد بايست و اين عمل را بر پشت و صورت صاحبش بزن من فرشته مأمور متكبران هستم. اين شخص با اين عمل بر ديگران تكبر نموده و در مجالس خود را برتر از آنها ديد پروردگار من فرمان داده كه نگذارم چنين عملى از اينجا عبور نمايد. و فرمود:

حافظان عمل باز هم عمل ديگر بنده را كه مانند ستاره درخشان نورانى و روشن است و صداى تسبيح از او مى‏آيد و روزه و حجّش پيدا است بالا ميبرند تا آسمان چهارم آن فرشته دربان ميگويد توقف كن و اين عمل را بصورت و شكم صاحبش بزن. من فرشته عجب و خودبينى هستم اين شخص با اين عمل بخود خوش بين شده و بخود ميباليد پروردگار من‏

 

دستور داده كه مانع از عبور چنين عمل بشوم اين عمل را بصورت صاحبش بزن. فرمود:

ملائكه اعمال عمل بنده را كه در كمال آراستگى و زينت است مانند عروسى كه آرايش و آراسته شده بالا ميبرد با جهاد و نماز و نوافل ما بين نمازهاى واجب و آثار ناله و تضرع چون ناله شتر از آن عمل پيدا است و مانند آفتاب ميدرخشد تا بآسمان پنجم ميرسد فرشته دربان فرمان توقف داده و ميگويد من مامور بازرسى اعمال حسودان هستم برگرد و اين عمل را بصورت صاحبش بزن و بر كول او بار كن كه اين شخص بر كسانى كه علم و دانش فرا ميگرفتند و براى خدا اعمال را انجام ميدادند حسد ورزيده و رشك ميبرد و اگر در كسى امتياز و فضيلتى در عمل و عبادت ميديد ناراحت شده و حسادت مينمود و غيبت و تهمت بر او ميزد و اين فرشته عمل آن شخص را بر دوش او باز مينمايد و همين عمل صاحبش را لعنت ميكند. فرمود: باز عمل را بالا برده تا آسمان ششم فرشته دربان ميگويد توقف كن من مأمور بررسى رحمت و مهربانى صاحب اعمال هستم اين عمل را بصورت صاحبش بزن و چشمش را نابود كن چون اين شخص محبت و رأفتى ندارد اگر بنده‏اى از بندگان خدا در اثر لغزش گناهى را مرتكب ميشد و يا اتفاق ناگوار و مصيبت و زيانى براى او رخ ميداد اين شخص بجاى نصيحت و همدردى آن طرف را سرزنش و شماتت مينمود. پروردگار من فرمان و دستور داده كه نگذارم عمل چنين اشخاصى از اينجا عبور كند. فرمود: ملائكه اعمال ديگر را كه توأم با فقه و فقاهت و كوشش كامل و توأم با ورع و تقوى است بالا ميبرد و اين عمل صدائى رعد آسا و نور و روشنائى همچو برق درخشان دارد و سه هزار فرشته همراه او هست و تمام آسمانهاى شش‏گانه و درجات و مراتب را پيموده تا بآسمان هفتم ميرسد. ناگهان فرشته آسمان هفتم اخطار توقف داده و دستور ميدهد كه اين عمل را بصورت صاحبش بزن من مامور بازرسى حجاب اعمال هستم هر عملى كه بين آن و خدا حجابى باشد و در آن انگيزه غير خدا باشد برميگردانم صاحب اين عمل منظورش اين عمل بود كه با اين عمل ارتقاء مقامى در نظر فرماندهان بدست آورد و نام بلندى در مجالس و محافل كسب كند و شهره آفاق گردد پروردگار بزرگ بمن دستور داده هر عملى كه خالص براى او نباشد بازگردانم و مانع از عبور آن شوم. فرمود: سپس ملائكه عمل بنده را از قبيل اخلاق نيك و سكوت و ذكر فراوان (همه گونه عبادت) با كمال خوشحالى بالا ميبرد و تمام ملائكه هفت آسمان در مشايعت آن عمل هستند و مراحل هفتگانه را گذر كرده و مى‏پيمايند تا بحريم خداوندى رسيده و همگى آنها به اعمال صالحه و دعاء و مناجات اين شخص گواهى ميدهند ولى خداوند متعال ميفرمايد: ملائكه من شما فقط حافظ و نگهبان عمل هستيد ولى من باعماق دل او و خاطرات و نيات پنهان او آگاه و مراقبم‏

 

در اين عمل هدف حقيقى او من نبوده‏ام (انگيزه‏هاى درونى گاهى بگونه‏اى است كه فرشتگان او را دانسته و بر او آگاهند و گاهى بطورى مخفى و پنهان و در باطن قرار گرفته كه فرشتگان بآن مرحله از رياء آگاهى ندارند بلكه ممكن است طورى باشد كه خود انسان هم آگاهى كامل باو نداشته باشد فقط در بعضى از مواقع بحرانى و روى داده‏هاى شديد و فوق العاده و يا در عالم رؤيا و نظائر آن انسان ميتواند بآن ضمير سرّ و باطن باطن راه يابد اما خداوند عالم السر و الخفيات بتمام اسرار و رموز باطن و حالات و كيفيات درونى كاملا آگاه و مطلع هست) لعنت من بر اين شخص باد ملائكه هم ميگويند خدايا لعنت تو و لعنت ما بر او باد. راوى حديث ميگويد معاذ بن جبل سخت گريست و سپس گفت برسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله عرضه داشتم يا رسول اللَّه با اين وضع من چه كنم و چگونه عمل نمايم؟ فرمود: معاذ بپيامبر خود تأسى و اقتداء كن در داشتن حالت يقين گفتم چطور ممكن است؟ چون شما رسول خدا هستيد ولى من معاذ بن جبل يك فرد و عادى عامى فرمود اگر در عملت كوتاهى دارى و آن طور كه بايد نميتوانى عمل كنى برنامه زندگى را چنين تنظيم كن كه زبانت را از انتقاد برادران دينى حفظ كن و همچنين از حمله قرآن و افرادى كه اهل قرآنند و هميشه بگناه خود اعتراف داشته باش و گناه را بگردن ديگران ميانداز و با نكوهش ديگران خود را تزكيه و تصفيه مكن و با كوچك كردن و تحقير ديگران خود را بزرگ مشمار و رياء و خودنمائى را در اعمال خود وارد نكن و در اعمال اخروى انگيزه دنيوى را راه مده و فحش و ناسزا بمردم مگو كه مردم از تو روى گردان شده و در نتيجه خيرات و عوائد دنيوى از دستت ميرود و پرده‏درى مكن كه سگهاى دوزخى تو را ميدرند خداوند متعال ميفرمايد وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً درندگان و درهم شكنندگان ميدانى ناشطات يعنى چه؟ يعنى سگان دوزخى كه گوشت و استخوان را دريده و در هم ميشكنند عرض كردم يا رسول اللَّه چه كسى ميتواند اين برنامه را داشته باشد چون مراقبت باين صفات بسيار مشكل و دشوار است فرمود چنين نيست كسى كه توفيق الهى شامل حال او باشد براى او خيلى سهل و آسان است راوى حديث ميگويد معاذ بن جبل اين حديث را هميشه بازگو ميكرد و بيشتر از قرآن ميخواند.

در كتاب عدّة الداعى از كتاب جعفر بن احمد قمى ... از معاذ بن جبل اين طور نقل كرده است: 21- جامع الاخبار حضرت صادق عليه السّلام فرمود تمام موجودات در مقابل مؤمن فروتنى مى‏كند و هيبت و عظمت او را مراعات مينمايد سپس فرمود هنگامى كه انسان داراى اخلاص‏

 

باشد همه چيز از او ميترسد حتى حشرات و درندگان و پرندگان.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال بصورت و اعمال ظاهرى شما نگاه نميكند فقط با انگيزه قلبى و نيات شما كار دارد. 22- محاسن ... حضرت صادق عليه السّلام فرمود كسى كه دوستى و دشمنى او و بخشش و نبخشيدن براى خدا باشد و در تمام كارهايش انگيزه و محركش خدا باشد چنين شخصى از ايمان كامل برخوردار است و نيز فرمود از محكم‏ترين رشته ارتباط بحق اين است كه دوست بدارى براى خدا و دشمنى كنى براى خدا و عطاء و بخشش نمائى براى خدا و خود دارى كنى براى خدا. 23- نوادر راوندى بسند خود از موسى بن جعفر از پدران بزرگوار خود عليه السّلام نقل نموده كه على عليه السّلام در تفسير آيه وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فرمود آن اعضاء و جوارحى كه براى سجده الهى بكار ميبرى (مواضع هفتگانه سجده) هيچ كس را جز خدا مورد توجه خود قرار مده 24- منية المريد پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود سزاوارترين مردم كه روز قيامت در حق او قضاوت مى‏شود كسى است كه در صحنه جهاد شركت نموده و كشته شده در آن روز كه محشور ميگردد نعمتهاى الهى كه در دنيا باو داده شده بود برمى‏شمرند.

خداوند ميفرمايد در مقابل اين نعمتها چه عملى انجام داده‏اى ميگويد خداوندا در راه تو جهاد نمودم تا شهيد شدم خدا ميفرمايد: دروغ ميگوئى (تو در راه رضاى من و براى من جهاد نكردى) جهاد تو باين منظور بود كه مردم بگويند فلانى شجاع و پردل است و اين حرف را هم در باره تو گفتند (پس بهدف خود رسيدى و اكنون پاداشى ندارى) و سپس فرمان ميدهد و بصورت بطرف آتش كشيده شده و در آن افكنده مى‏شود.

و ديگر كسى كه علم و دانش فرا گرفته و قرآن قرائت نموده كه در آن روز پس معرفى نعمتهاى خدا و شناختن و اعتراف بآن نعمتها خداوند ميفرمايد در مقابل اين همه نعمت چه كردى عرض ميكند علم و دانش آموختم و كلام تو را فرا گرفته و خواندم در راه رضاى تو ميفرمايد دروغ ميگوئى اين علم و دانش باين منظور بود كه مردم در حق تو بگويند فلانى عالم و دانشمند است و قرآن را هم باين منظور خواندى كه بگويند فلانى قارى قرآن است و اين چنين هم گفتند (پس عملى براى ما ندارى) سپس دستور ميفرمايد بصورت كشيده شده و در آتش افكنده مى‏شود و فرمود ارزش اعمال مردم بنيت و انگيزه‏هاى قلبى آنها است و هر كس هر نيت و هدفى كه داشته باشد بهمان هدف خواهد آن كس كه حركت و هجرتش بسوى خدا و بمنظور او و بسوى رسول خدا باشد البته اين هجرت الهى و رسولى و با ارزش و بخدا و رسولش خواهد رسيد و آن كس كه منظورش از هجرت دنياى مادى باشد

 

كه چيزى بدست آورد و يا زنى كه با او ازدواج نمايد همان مقدار ارزش دارد. و بحساب خدا و دين ربطى نخواهد داشت و نيز حضرت فرمود نيت مؤمن از عملش بهتر و در تعبير ديگرى فرمود رساتر و مفيدتر است و نيز فرمود همانا مردم بر طبق نيت و انگيزه‏هاى خود مبعوث و محشور ميشوند و نيز حضرتش از جبرئيل و او از خداى بزرگ بازگو نموده كه خداوند فرموده اخلاص حالت و صفت ارزشمند و سرى است از اسرار من كه در دل دوستان خود سپرده و بوديعت نهاده‏ام. 25- عدة الداعى پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس تا چهل روز مراقب اعمال خود باشد كه آن را با اخلاص و فقط براى خدا انجام دهد خداوند چشمه‏هائى از حكمت و دانش از قلبش جارى نموده كه از زبانش بيرون ميريزد. و حضرت جواد عليه السّلام فرمود: برترين عبادتها اخلاص است. حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خداوند ببنده‏اش نعمتى بالاتر از اين نداده كه در دل او جز خدا هيچ چيز ديگرى نباشد كه اين حالت از تمام نعمتها برتر است. از حضرت زهرا عليها السّلام نقل شده كه فرمود هر كس عمل خالص و عبادت بى‏شائبه خود را بسوى خدا بتواند صعود دهد و بفرستد خداوند هم بهترين مصالح و خير او را بسوى آن بنده فرود مى‏آورد. و از حضرت عسكرى عليه السّلام نقل شده كه فرمود: اگر تمام دنيا بصورت يك لقمه‏اى شود و من آن را بدهم بكسى كه با اخلاص كامل خدا را عبادت مينمايد باز هم ميبينم خود را كه در ايفاء حق چنين بنده‏اى كوتاهى كرده باشم و اگر كافر را از تمام دنيا منع نموده و نگذارم از هيچ نعمت دنيا استفاده كند تا بميرد فقط يك جرعه آب باو بدهم تصور مى‏كنم باز هم نسبت باين مقدار هم اسراف كرده باشم.

حضرت عيسى عليه السّلام بحواريين خود ميفرمود: هر وقت يكى از شما روزه‏دار بشود به موى سر و صورت خود روغن بزند و لبهاى خود را با روغن زيتون جلاء دهد تا مردم روزه‏دار بودن او را نفهمند و هنگام بخشش و صدقه طورى پنهان كند كه اگر في المثل با دست راست خود صدقه داده دست چپش آگاه نشود و هنگام نماز پرده‏هاى خانه را بياويزد زيرا خداوند متعال مدح و ثناء را درست مانند رزق و روزى ميان بندگان خود تقسيم و مقدر نموده (بالاخره مدح و ستايش اين شخص را بر زبان مردم جارى خواهد ساخت و يا اينكه خود از اعمال مخلصانه چنين شخصى تقدير و تجليل خواهد فرمود). 26- اسرار الصلاة سفيان بن عينيه در تفسير آيه شريفه لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا خداوند موت و حيات را آفريد تا بيازمايد. عمل كدام يك از شما بهتر است فرمود: منظور زيادتر بودن عمل نيست، بلكه منظور اين است كه عمل كدام يك از شما صواب‏تر است و اصابه عمل و كامل بودن آن عبارت است از خشيت و ترس از خدا و داشتن نيت صادق‏

 

و نيك سپس فرمود ابقاء بر عمل و مراقبت داشتن بر آن كه انجامش توأم با اخلاص باشد از انجام خود عمل دشوارتر است و عمل خالص آن عملى است كه توقع و انتظار تقدير نسبت بآن عمل از هيچ كس بجز خداوند متعال نداشته باشى و نيت نيك از اصل عمل بهتر است، بلكه اساس و حقيقت عمل همان نيت است سپس حضرت آيه شريفه قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ را تلاوت فرمود: يعنى هر كس بر طبق نيت و مطابق شكل درونى و حالت باطنى خود عمل را انجام ميدهد. 27- مشكاة الانوار حضرت صادق عليه السّلام در تفسير آيه شريفه حَنِيفاً مُسْلِماً فرمود يعنى خالص و پاك و با اخلاص بطورى كه بهيچ شائبه غير الهى آميخته نباشد.

و الورع و الاجتهاد و صدق الحديث و اداء الأمانة و حسن الخلق و حسن الجوار و كونوا دعاة الى انفسكم بغير السنتكم و كونوا زينا و لا تكونوا شينا و عليكم بطول الرّكوع و السّجود فانّ احدكم اذا اطال الرّكوع و السّجود هتف ابليس من خلفه فقال يا ويله اطاع و عصيت و سجد و ابيت.

بر شما باد بورع و پرهيزگارى و كوشش و راستگوئى و حفظ امانت و خوش خلقى و خوش همسايه‏دارى و مردم را با عمل خود نه با زبان تنها بخود جلب نموده و دعوت كنيد و شما زينت بخش اجتماع و شيعيان و ما باشيد و موجب ننگ و عار نباشيد. بر شما باد به ركوع و سجده طولانى كه هر وقت يكنفر از شما ركوع و سجده خود را طول دهد شيطان ناله و فرياد ميكند و ميگويد اى واى اين شخص اطاعت خدا نمود و من معصيت و مخالفت نمودم اين شخص سجده كرد و من اباء و امتناع كردم. ايضاح‏

حسن الجوار

يعنى خوشرفتارى با هر كس كه مجاور و همراه و هم صحبت انسان باشد و يا خوشرفتارى با همسايه خانه و منزل‏

كونوا دعاة

يعنى مردم را با اعمال نيك و اخلاق پسنديده باين راه مستقيم تشيع و مذهب حق و استوار ترغيب و دعوت نمائيد چون وقتى روش نيك و راه نمائى صحيح عملى و پسنديده از شما ديدند فكر و وجدان آنان وادارشان ميكند كه اين مذهب تشيع و راه شما را انتخاب نموده و شما را در اين تسليم و اطاعتى كه از ما داريد تصويب و تحسين نمايند

و كونوا زينا

زينت ما باشيد

و لا تكونوا شينا

عيب و عار و ننگ براى ما نباشيد. در كتاب نهايت در ذيل حديثى از ابى هريره نقل نموده كه‏

اذا قرء ابن آدم السّجدة اعتزل الشّيطان يبكى يقول يا ويله‏

هنگامى كه انسان آيه سجده را تلاوت و سجده نمايد شيطان بكنارى رفته و با گريه ميگويد اى واى در ذيل اين حديث گفته لفظ ويل بمعناى اندوه و هلاكت و نابودى و عذاب و شكنجه دردناك است و هر كس كه در خطر هلاكت و نابودى قرار گرفت خواستار ويل مى‏شود باين معنا كه اى ويل من واى اندوه واى مرگ و عذاب بزودى برس و مرا درياب كه الان وقت رسيدن تو است و اين ناراحتى و رنج با رسيدن مرگ پايان يابد و شيطان هم كه ميگويد

يا ويله‏

 

براى اظهار شدت ناراحتى است كه از ترك سجده و مخالفت امر خداوند احساس ميكند و ندامت و حسرت بر گذشته است. البته هنگام نقل گفتار شيطان قاعدتا بايد گفته شود يا ويلى زيرا شيطان در موقع سجده انسان كه ناراحت مى‏شود خواستار مرگ خودش مى‏شود و بايد گفت يا ويلى كه نقل قول شيطان است ولى اينكه بجاى يا ويلى يا ويله گفته شد و ضمير غائب بكار رفته بعنوان بيان معنى و حقيقت است يعنى شيطان مرگش را و نابودى خودش را صدا زده و خواستار مى‏شود و از نقل قول و لفظ شيطان (يا ويلى) عدول نموده و آن تعبير را نميكند براى اينكه مبادا توهم شود كه ناقل قول مرگ خودش را خواستار شده و لذا ميگويد يا ويله‏اى ويل و مرگ او (شيطان) تمام شد حرف نهايه نووى گفته اين چنين تعبير از آداب و رسوم سخن گفتن است كه هنگامى كه انسان گفتار و قول بد و ناراحت‏كننده‏اى را از كسى بازگو ميكند ناقل بايد تعبير كند كه از ارتباط و انتساب به خود مصون باشد و لذا بصورت ضمير غائب تعبير ميكند تا از هر گونه توهم انتساب آن بدى بخودش محفوظ بماند و بعضى گفته‏اند ضمير يا ويله مربوط بشخص سجده‏كننده است كه شيطان از اثر كينه و حسد در حق آن شخص نفرين ميكند و عذاب و ويل برايش ميخواهد يا اينكه اين جمله يا ويله معترضه و از كلام خود امام است كه در اثناء مطلب حضرت در حق شيطان نفرين ميكند و ضمير راجع بابليس است كه البته اين دو احتمال ضعيف و بعيد است. و بنا بر معناى اولى كه قبلا گفته شد و صحيح بود احتمال دارد كه منادى ويل نباشد و مخدوف باشد مثل اينكه گفته مى‏شود ألا يا اسجدوا باين ترتيب كه يا ويله يعنى يا قوم (كه قوم منادى باشد) احضروا ويلى اى مردم بيائيد عذاب مرا نبينند. 9- كافى محمد بن يحيى ... از ابى زياد كه گفت خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم كه عيسى بن عبد اللَّه قمى وارد شد

فرحب بو قرب مجلسه ثمّ قال يا عيسى بن عبد اللَّه ليس منّا و لا كرامة له من كان في مصر فيه مائة الف او يزيدون و كان في ذلك المصر احد اورع منه.

حضرت ترحيب فرمود و جا باز كرد براى عيسى و نزديك كرد او را بخود سپس فرمود اى عيسى از ما نيست آن شيعه‏اى كه در شهرى باشد كه در آن شهر صد هزار نفر يا بيشتر باشد و در ميان آنان كسى كه با ورع و پرهيزگارتر از شيعه باشد پيدا شود چنين شيعه‏اى از ما نيست و ارزش و احترامى ندارد (يعنى اگر در شهر صد هزار نفرى يا بيشتر شيعيان ما زندگى و سكوت داشته باشند بايد چنان متدين و با تقوى باشند كه از تمام اين جمعيت مخالفان بهتر و پرهيزگارتر باشند). بيان جوهرى گفته رحب بضم راء بمعناى سعه و فراخى و گشايش است و ميگويند

 

مرحبا و اهلا يعنى بجاى وسيع و اهل و شايسته مناسب وارد شدى انس بگير وحشت و ترس نداشته باش. رحب به يعنى حضرت باو گفت مرحبا و در نهايه گفته كه بعضى گفته‏اند معناى مرحبا يعنى خداوند بتو توسعه و گشايش عنايت فرمايد لفظ مرحبا بجاى ترحيب شده و جمله‏

 (و لا كرامة)

معترضه است يعنى نزد خدا ارزشى ندارد و يا نزد ما و يا هم از نظر ما و هم از نظر خدا و اين بيان و احترام حضرت خود مدح و ستايشى است از عيسى بن عبد اللَّه و مرحوم شيخ مفيد در كتاب مجالس خود حديثى دارد كه با عظمت فوق العاده عيسى را ميرساند كه حضرت فرموده او (عيسى) از ما اهل بيت است و خيلى از علماء تصور كرده‏اند كه اين عيسى همان عيسى بن عبد اللَّه اشعرى است كه جد احمد بن محمد است ولى ظاهرا چنين نباشد چون عيسى اشعرى بعيد است كه با حضرت صادق عليه السّلام ملاقات كرده باشد آنچه كه گفته‏اند اينست كه او از حضرت رضا عليه السّلام مسائل و احاديثى نقل نموده است. 10- كافى محمد بن يحيى ... عمرو بن سعيد بن هلال گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرضه داشتم مرا وصيتى كن. فرمود توصيه ميكنم ترا بتقوى الهى و پرهيزگارى و جديت و كوشش. بدان كوششى كه توأم با ورع و پرهيزگارى نباشد سودى ندارد. 11- كافى محمد از احمد ... از ابى الصباح كنانى نقل نموده كه حضرت باقر عليه السّلام فرمود:

اعينونا بالورع فانّه من لقى اللَّه عزّ و جلّ منكم بالورع كان له عند اللَّه فرجا. ان اللَّه عز و جل يقول وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً- نساء 69 فمنّا النّبىّ و منّا الصّدّيق و الشّهداء و الصّالحون.

با تقوى و پرهيزگارى ما را يارى كنيد هر كه خداى خود را با دارا بودن تقوى و پرهيزگارى ملاقات نمايد خداوند براى او فرج و گشايشى مقرر فرمايد كه خود در قرآن فرموده هر آن كس كه خدا و رسولش را اطاعت نمايد چنين افرادى با پيغمبران و صديقين و شهداء و نيكان است و اينان چه رفقاء خوبى هستند از ما است پيامبر و از ما است صديق (على عليه السّلام و شهداء و صالحان و شايستگان. تبيان و توضيح‏

اعينونا بالورع‏

اين جمله اشاره باين است كه ائمه اطهار عليه السّلام رحمت نجات شيعيان را از عذاب اخروى متحمّل هستند بنا بر اين هر چه تقوى و پرهيزگارى شيعيان بيشتر و بهتر باشد شفاعت ائمه عليه السّلام در حق آنان آسانتر و ورع و تقوى كمك و اعانتى براى ائمه مى‏شود و اگر تقوى و پرهيزگارى شيعه در درجه عاليه باشد كه طبق وعده الهى اين گونه افراد را خداوند ببهشت داخل و از عذاب مصون ميدارد (بلكه خود آنها از جمله‏

 

شفيعانند) مقصود از اعانت در اين گونه موارد اين مى‏شود كه ائمه عليه السّلام براى چنين افرادى زحمت شفاعت كردن ندارند. و يا منظور از ورع و پرهيزگارى ترك معصيت است پس ممكن است در انجام واجبات تقصير و كوتاهى داشته باشد كه در آن قسمت محتاج بشفاعت باشد و يا منظور از ورع ترك معصيتهاى كبيره باشد كه در اين صورت با ارتكاب معاصى صغيره آلودگى پيدا كرده و محتاج بشفاعت باشد حاصل مطلب اينكه نبايد توهم شود كه با داشتن ورع و پرهيزگارى احتياج و نيازى بشفاعت نيست علاوه بر اين ممكن است بگوئيم در عين حالى كه شيعه تمامى واجبات را انجام داده و از همه گونه گناه اجتناب نموده باز هم از شفاعت بى‏نياز نيست و اين شفاعت براى اينست كه زودتر ببهشت داخل شود و يا از هول و وحشت قيامت خلاص شود و يا در حساب عفو و يا تخفيفى پيدا شود (اين مطلب در باره توضيح جمله‏

اعينونا بالورع‏

بود كه اعانت مربوط بامور اخروى معنا شد ولى ممكن است گفته شود كه اين جمله اصولا مربوط بشفاعت و امر اخروى نيست، بلكه نظر باين دنيا دارد يعنى شما شيعيان با تقوى و پرهيزگارى خود ما را يارى نموده و از اين راه بما عزت و ارزش بدهيد و مردم را بطرف مكتب ما و مذهب حق جلب كنيد و شما آئينه تربيت ما باشيد و با شيوه صحيح تقوى و پرهيزگارى ترويج تشيع و نصرت مذهب اهل بيت را نموده و حقائق و حقانيت اين مكتب را با اعمال نيك و اخلاق ستوده خود ارائه دهيد نظير جمله‏

كونوا زينا لنا

). كان له عند اللَّه فرجا

بحسب تركيب نحوى اسم كان ضميرى است كه بورع برميگردد يعنى آن ورع و تقوى خود فرج و گشايشى براى او خواهد بود و بعضى گفته‏اند ضمير راجع است بلقاء كه از فعل لقى فهميده مى‏شود يعنى ملاقات خداوندى فرجى است براى او و فرجا با جيم خبر كان است و بعضى با حاء خوانده‏اند يعنى ورع و يا ملاقات فرح و سرورى براى او خواهد بود و بهر تقدير تنوين اين لفظ براى تعظيم است يعنى فرج بزرگ و يا خوشحالى عظيمى براى او هست و آيه وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كه در سوره نساء و الرّسول است و شايد نقل بمعنا نموده و بجاى لفظ الرسول و رسوله گفته براى اشاره بآيه‏اى كه در سوره نور است وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ و البته اطاعت و فرمانبردارى از خدا و رسول در صورتى صحيح است كه توأم با تقوى باشد بنا بر اين استشهاد بسوره نور بمنظور اشتراط تقوى است و گفته شده كه منظور از اطاعت خدا و رسول اطاعت آنان است در امور اعتقادى كه بامامت ائمه اطهار عليه السّلام معتقد باشد گر چه ممكن است اعتقاد بامامت همراه با ارتكاب گناه باشد بنا بر اين استشهاد بآيه سوره نساء براى اثبات شفاعت است يعنى كسى كه در امور اعتقادى مطيع خدا و رسول باشد و لو اينكه‏

 

به پاره از معاصى مبتلا شده باشد چنين شخصى با شفاعت ائمه بجوار پيامبران و صديقين و شهداء و صالحين نائل ميگردد فمنّا از ما بنى هاشم است اين گروه كه منظور از صديق امير مؤمنان و از شهداء حسن و يا حسين عليه السّلام و منظور از صالحين بقيه ائمه و يا منظور از شهداء همه ائمه عليه السّلام و از صالحين شيعيان آنان است كه در اخبار و احاديث بهر دو قسم تفسير شده است. 12- كافى على بن ابراهيم ... از ابن رثاب از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود

انّا لا نعدّ الرّجل مؤمنا حتّى يكون لجميع امرنا متّبعا و مريدا الا و انّ من اتّباع امرنا و ارادته الورع فتزيّنوا بيرحمكم اللَّه و كيدوا اعداءنا بينعشكم اللَّه‏

ما اهل بيت كسى را مؤمن و شيعه ميدانيم كه تمام فرامين و دستورات ما را انجام داده و در تصميم‏گيرى و اراده تابع ما باشد و يكى از علائم و نشانه‏هاى متابعت و پيروى از ما داشتن ورع و پرهيزگارى است بنا بر اين خود را با تقوى و پرهيز آراسته نمائيد تا در نتيجه رحمت و لطف خداوند شامل حال شما شود و با نيروى تقوى با دشمنان بجنگيد تا در نتيجه خداوند در دنيا و آخرت بشما عظمت و برترى عنايت فرمايد. بيان‏

انّا لا نعدّ ...

اين جمله بيان يكى از معانى و مراتب ايمان است كه قبلا در باره مراتب ايمان بحث شد

 (يرحمكم اللَّه)

اين جمله جواب امر است‏

 (فتزيّنوا)

و يا دعائى است كه حضرت در اثناء كلام مينمايد (خداوند شما را رحمت كند) و همين طور جمله آخرى‏

ينعشكم اللَّه‏

اين دو معنا را محتمل است‏

و كيدوا

بدر بيشتر نسخه‏ها با ياء نقل شده كه بمعناى محاربه است يعنى با قدرت ورع و پرهيز با دشمنان بجنگيد تا پيروز شويد و يا باين معنا كه با روش تقوى و ورع مكر و حيله آنها را خنثى كنيد يعنى تقوى و پرهيزگارى شما سبب مى‏شود كه دشمنان زبان خود را از شماتت و مذمت شما باز دارند و يا منظور اينكه شما راه و روش تقوى و پرهيزگارى را اگر كاملا مراقب باشيد آنها نسبت بمذهب شما ميل و رغبت پيدا نموده و شيفته آن ميشوند همچنان كه در جمله‏

كونوا دعاة

گفته شد و شايد اين معنا بهتر باشد و در بعضى از نسخه با باء تشديددار

 (كبّدوا)

نقل شده كه از كبد بمعناى شدت و رنج و مشقت است گرفته شده يعنى شما با ورع و پرهيزگارى دشمنان را در رنج و مشقت قرار دهيد (چون مى‏بينند شما با ورع و تقوى مردم را بخود جلب ميكنيد و آنها رنج ميبرند). البته معناى اولى بهتر است‏

ينعشكم اللَّه‏

يعنى خداوند در دنيا و آخرت شما را و مقام شما را بالا ميبرد و در قاموس است.

نعشه اللَّه‏

بر وزن منعه رفعه و انعش و نعّش ثلاثى مزيد فيه هم بمعناى ثلاثى مجرد است. نعش فلانا يعنى فقر و تهيدستى فلانى را جبران كرد. نعش الميّت يعنى از ميّت و شخص مرده بخوبى ياد كرد.

 

13- كافى محمد بن يحيى ... از ابن ابى يعفور نقل كرده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مردم را با غير زبان خود (با اعمال و رفتار خود) براه حق دعوت نمائيد بايد مردم از شما ورع و كوشش و نماز و اعمال خير ببينند

فانّ ذلك داعية

كه اين روش كاملا جلب‏كننده است. ايضاح‏

فانّ ذلك داعية

يعنى مخالفين و افرادى را كه در مذهب شيعه نيستند وادار و ترغيب ميكند كه مذهب شما را انتخاب كنند و تاء داعيه براى مبالغه است و اين حديث با مختصر تفاوتى كه در سند و متن دارد در باب صدق خواهد آمد كه در آنجا بجاى نماز صدق آمده است. 14- كافى حسين بن محمد ... از محمد بن حمزه علوى نقل كرده كه عبيد اللَّه بن على از حضرت كاظم نقل نموده كه گفت بسيارى از اوقات از پدرم شنيده‏ام كه ميفرمود:

از شيعيان ما نيست آن كس كه حتى زنان پرده‏نشين ورع و تقواى او را بازگو نكنند و از دوستان ما نيست آن كس كه در قريه‏اى باشد و در آن ده هزار نفر ساكن باشند و در ميان آنان يك نفر با تقوى‏تر و پرهيزگارتر از آن شيعه باشد. بيان لفظ خدر بكسر (كه در اين حديث خدور هست) همان طورى كه در قاموس گفته پرده‏اى است كه در يك قسمت از اطاق و خانه آويخته مى‏شود كه جاى كنيز و كلفت خانه است و بطور كلى هر چه انسان را بپوشاند چه ديوار چه خانه و يا چيز ديگر خدر است كه خدور و اخدار جمع آنست و بفتح خاء ملزم داشتن دختر بمراعات پوشش است و اخدار و تخدير هم باين معنا است و بزنى كه مراعات حجاب و پوشش را بنمايد مخدور و مخدرة و مخدّرة گويند (تمام شد حرف قاموس) و مقصود از اين جمله اين است كه شيعه بايد چنان مشهور به تقوى و پرهيزگارى باشد كه نه تنها زمانى كه در اجتماع آمد و شدى دارند، بلكه حتى زنهائى كه در خانه هستند و پرده نشينند از تقواى او گفتگو كنند و بعضى گفته‏اند كه از اين حديث استفاده مى‏شود كه اظهار تقوى و پرهيزگارى كه در نتيجه انسان مشهور به پارسائى و ورع شود عمل خوبى است البته بشرط اينكه انگيزه ريا، و خودنمائى در آن نباشد، بلكه غرض صحيح و هدف عقلائى در اين كار داشته باشد مثل اينكه ديگران از او پيروى كنند و يا خود را از نسبت فسق و گناه مصون بدارد. ولى اين حرف صحيح نيست. 15- معانى الاخبار و صدوق از پدرش ... از فضيل بن عياض كه گويد بحضرت صادق عليه السّلام عرض نمودم پرهيزگار كيست؟ فرمود آن كس كه از كارهائى كه خدا حرام نموده بپرهيزد و از اين مردم اشرار و ستمكارى دورى كند و اگر از موارد شبهه‏ناك خوددارى نكند ناخودآگاه بطرف حرام كشيده مى‏شود و هنگامى كه انسان منكر و كارهاى زشتى را ببيند و با داشتن قدرت از آن جلوگيرى نكند معلوم مى‏شود كه اين شخصى است كه دوست‏

 

دارد معصيت و گناه عملى شود و آن كس كه دوست داشته باشد معصيت خدا بشود چنين شخصى بدشمنى و مبارزه علنى با خدا برخاسته است و هر كس كه بقاء و پايدارى ستمكاران را دوست داشته باشد مخالفت و معصيت شدن خدا را دوست داشته و خداوند در مورد هلاكت و نابودى ستمكاران خود را ستوده است كه فرمود: فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (انعام آيه 44) دنباله ستمكاران قطع و نابود شد و سپاس براى پروردگار است. در تفسير قمى هم از اصفهانى همين حديث نقل شده. 16- معانى الاخبار در حديث ابى ذر است كه پيامبر فرمود اى ابا ذر تدبير و دورانديشى بهترين خردمندى است و خوددارى از حرام بهترين پرهيزگارى است و اخلاق نيكو و پسنديده بهترين حسب و نسب است. 17- امالى صدوق از امير مؤمنان على عليه السّلام سؤال شد بهترين اعمال از نظر خدا چيست؟ فرمود ورع و تسليم در برابر خدا و پرهيزگارى. 18- خصال مرحوم صدوق از پدرش ... از امام ششم كه فرمود رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود ارزش علم و دانش در نزد خدا بيشتر از ارزش عبادت است و بهترين و با ارزش ترين دين داراى ورع و پرهيزگارى است. 19- خصال نيز از پدرش ... از ابان بن سويد از حضرت صادق عليه السّلام كه عرض كردم چه چيز است كه ايمان را پايدار و محكم مينمايد؟ فرمود آنچه كه ايمان بنده را ثابت و محكم ميكند پرهيزگارى و ورع است و آنچه كه بنده را از ايمان بيرون ميبرد طمع و آز است. 20- خصال خليل بن احمد ... از نافع از عبد اللَّه بن عمر كه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود بهترين عبادت فقه و فهم است و بهترين دين دارى پرهيزگارى است. 21- خصال در ضمن سفارشات و وصاياى پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله به على عليه السّلام آمده اى على سه چيز است كه هر كه داراى آنها نباشد هيچ يك از اعمالش ارزش ندارد: 1- ورع و تقوائى كه او را از معصيت الهى باز دارد. 2- اخلاق نيكى كه مردم را بخود جلب كند 2- حلم و حوصله‏اى كه با جهال بسازد. در كتاب محاسن هم از پدر خود از نوفلى از سكونى از حضرت صادق از اجداد طاهرينش از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اجمعين چنين نقل شده است. 22- خصال پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود از محرمات الهى خوددارى كن كه در اين صورت پرهيزگارترين مردم هستى. 23- امالى صدوق عطار از پدرش ... از ابن سنان از امام ششم از پدران خود از حضرت حسين عليه السّلام كه از امير مؤمنان عليه السّلام سؤال شد ثبات و استحكام ايمان بچه چيز بسته است؟ فرمود پرهيزگارى. عرض شد زوال و ناپايدارى آن بچيست؟ فرمود طمع و آز.

 

24- امالى صدوق در ضمن خطبه وسيله (يكى از خطبه‏هاى على عليه السّلام) هيچ قلعه‏اى محكم‏تر از پرهيزگارى نيست (همه چيز را حفظ ميكند). 25- خصال ... شعيب از كسانى كه نام نبرده از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود:

پرهيزگارترين مردم كسى است كه در برابر امور شبهه‏ناك خوددارى كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. پارساترين كسى است كه حرام را ترك كند. كوشاترين مردم و مشكل‏ترين و سختترين جديت كوشش آن كسى است كه گناهان را ترك كند. 26- امالى طوسى ابن حمامى ... از سرى بن عامر كه گفت روزى نعمان بن بشير در كوفه بمنبر رفت حمد و ثناى خدا را بجا آورد و بعد گفت شنيدم از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كه فرمود هر سلطانى حريم و قرق گاهى دارد. و قرق‏گاه خدا حلال‏ها و حرام‏هاى او است (كسى در اين حدود آزاد نيست كه در اين موارد هر چه خواست بكند) و مشتبهات ما بين اينها است همچنان كه چوپان اگر گوسفندان خود را در نزديك قرق‏گاه بچراند بالاخره گوسفندان داخل قرق‏گاه شده و در وسطش گام مينهند انسان هم اگر امور مشتبه را كه از لحاظ حلال و حرام بودن خيلى روشن نيست مرتكب شود و انجام دهد تدريجا خود آگاه و ناخودآگاه بطرف حرام كشيده مى‏شود پس بنا بر اين امور مشتبهه را رها كنيد. 27- امالى طوسى مرحوم مفيد ... از كليب بن معاويه از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود بخدا سوگند شما بر دين خدا و بر دين ملائكه او هستيد دين و معتقدات شما حق است پس شما از لحاظ عمل ما را بوسيله ورع و پرهيزگارى و جديت و كوشش يارى نمائيد بر شما باد بنماز و عبادت بر شما باد بورع و پرهيزگارى. 28- امالى طوسى مرحوم مفيد ... از ابراهيم محاربى از امام ششم كه فرمود: از خدا بترسيد از خدا بترسيد بر شما باد بورع و تقوى و راستى در گفتار و دادن امانات مردم و نگهدارى شكم از مال حرام و عفت و پاكدامنى از تجاوز بنواميس مردم كه اگر چنين باشيد در مقام رفيع و درجات عاليه بهشتى با ما خواهيد بود. 29- امالى طوسى فحّام از منصورى از عموى پدر خود از حضرت هادى عليه السّلام نقل نموده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بر شما باد بورع و پرهيزگارى كه اساس و پايه دين الهى كه ما هميشه ملازم او بوده و ارتباط ما با خدا بر اين پايه است تقوى و پرهيزگارى است و اين گونه دين دارى را از دوستان خود توقع داريم. شما شيعيان ما را در موضوع شفاعت در زحمت و مشقت قرار ندهيد. 30- خصال (حديث چهار صدگانه) امير مؤمنان عليه السّلام فرمود كسى كه ما را دوست دارد بايد در عمل خود مانند ما باشد و بوسيله تقوى و پرهيزگارى استعانت و كمك طلب‏

 

نمايد كه بهترين كمك و عامل سعادت در دنيا و آخرت تقوى و پرهيزگارى است. 31- خصال امير مؤمنان عليه السّلام فرمود شكر و سپاسگزارى از هر نعمتى اين است كه انسان از محرمات الهى بپرهيزد. 32- ثواب الاعمال ابن وليد ... از ابراهيم كرخى كه گويد شنيدم از امام ششم عليه السّلام كه ميفرمود كسى كه خداوند توفيق دستيابى بصفت ورع و پرهيزگارى و زهد و پارسائى در دنيا را باو عنايت فرمايد من براى او بهشت را كاملا اميدوارم. 33- ثواب الاعمال مرحوم صدوق از پدرش ... از اوصافى از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود در ضمن مناجات و گفتگوئى كه خدا با موسى بن عمران دارد چنين آمده: اى موسى به امت خود بگو كه هيچ عبادت‏كننده‏اى مرا عبادت نكرده بعبادتى كه مانند ورع و پرهيز از محرمات من باشد موسى بن عمران عليه السّلام عرض كرد خدايا چه پاداشى بآنان عنايت ميفرمائى؟ خطاب رسيد: روز آخرت از اعمال تمام مردم دقيقا تفتيش و بازرسى خواهيم كرد ولى از اهل تقوى تفتيش نميكنم و همان طورى كه آنان از من شرم و حيا داشتند من هم از آنها شرم نموده و تفتيش نميكنم.

اقول دنباله و تتمه اين حديث شريف در باب زهد خواهد آمد. 34- محاسن از پدرش ... از ابى جميله از حضرت امير مؤمنان على عليه السّلام كه فرمود:

اى مردم دينى كه بدون فهم و درك باشد ارزشى ندارد و زندگى دنيوى كه بدون تدبير و دور انديشى باشد و همچنين عبادتى كه بدون تقوى و پرهيز باشد نفع و خيرى در آن نيست. 35- مصباح الشريعه حضرت صادق عليه السّلام فرمود اعضاء و جوارح خود را از آنچه كه به قلب و روحت زيان‏آور است و آبرو و عظمت تو را از نظر خدا ميكاهد و باعث پشيمانى و حسرت در قيامت مى‏شود. باز دار و از عمل زشتى كه موجب خجلت و شرم ميگردد خود دارى كن و شخص با تقوى و پرهيزگار بايد سه اصل اساسى را مراعات نمايد:

1- از لغزش و اشتباهات مردم چشم‏پوشى و اغماض نمايد 2- در كارهاى مردم دخالت نكند 3- مدح و ثنا و نكوهش مردم در نظرش يكسان باشد (حبّ و بغض شخصى در او اثر نگذارد). و اصل و پايه تقوى و شيوه پرهيزگارى اين است كه هميشه و در همه حال حساب اعمال خود را داشتن- راستى در گفتار- در معاملات پاك و با صفا بودن از هر كار و عمل شبهه‏ناك بركنار بودن- شك و ترديد بخود راه ندادن- از هر چيزى كه فائده و سودى ندارد دور شدن- درى را كه راه بستن او را نميداند بروى خود نگشايد (در مشكلاتى كه راه رهائى از آن را نميداند وارد نشود). و با افراد بى‏درك و شعور مجالست و همنشينى نكند- رفاقت و دوستى با افرادى كه دين و امور دينى را سبك ميشمرند

 

نداشته باشد- و با كسانى كه علم و دانش آنان بالاتر از او است و مطالب بلند و سنگين آنها را درك نميكند بجدال و معارضه برنخيزد- ارتباط و پيوند خود را از كسانى كه با خدا ارتباط ندارند قطع نمايد كه رابطه با آنان موجب قطع رابطه از خدا ميگردد. 36- سرائر از كتاب حريز از فضيل از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود: اى فضيل، سلام مرا بهر يك از دوستان كه ديدى برسان و بآنان بگو من براى شما در نزد خدا كارى نميتوانم بكنم مگر اينكه داراى تقوى باشيد بنا بر اين دست و زبان خود را حفظ نموده و كاملا مراقب خود باشيد و بر شما باد بصبر و استقامت و نماز كه خدا با صابران است. 37- امالى طوسى ابن الصلت ... از زيد بن على از پدر بزرگوارش على بن حسين عليه السّلام كه فرمود نظام و برنامه صحيح عبادت و بندگى داشتن ورع و پرهيزگارى است كه اگر پرهيزگارى از دست برود ديندارى از هم گسيخته مى‏شود همان طور كه اگر رشته و بند پاره بشود نظم و ترتيب از هم پاشيده مى‏شود. 38- مشكاة الانوار بنقل از كتاب محاسن از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود: از خدا بترسيد و دين خود را با تقوى مصون و محفوظ بداريد و نيز حضرت فرمود كوشش در عبادت بدون ورع و پرهيزگارى سودى ندارد. و نيز فرمود كسى در حق كسى مفيد و سودمند نخواهد بود مگر با عمل و شما بآنچه نزد خدا است نميرسيد مگر با تقوى و پرهيزگارى- و از حضرت باقر عليه السّلام نقل شده كه فرمود خداوند متعال فرموده اى فرزند آدم از آنچه كه من حرام نموده‏ام بپرهيز تا با تقوى‏ترين مردم باشى و از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كردم پرهيزگار كيست؟ فرمود آنكه از محرمات الهى بپرهيزد و از حضرت باقر عليه السّلام نقل شده كه فرمود بر تو باد بتقواى الهى و جديت و كوشش در امر دين و بدان عبادت زيادى كه همراه با تقوى نباشد بدردت نميخورد و از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود در مناجاتى كه خداوند با موسى بن عمران صلوات اللَّه عليه دارد چنين آمده: اى موسى هيچ عامل و عبادتى مانند ورع و پرهيزگارى بندگان مرا بمن نزديك و مقرب نميكند و من بهشت عدن را بآن بندگانى از محرمات من اجتناب ميكنند عطا ميكنم و احدى را با آنها در اين بهشت شريك نميكنم. و نيز مشكاة الانوار بنقل از كتاب صفات الشيعه از ابن ابى يعفور نقل نموده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مردم با غير زبان و با اعمال خود بمذهب حق دعوت نمائيد بايد مردم از شما ورع و پرهيزگارى و درستى و راستى و كوشش و جديت ببينند. و از خيثمه نقل شده كه گفت براى توديع و خداحافظى خدمت حضرت باقر عليه السّلام شرفياب شدم. فرمود بدوستان من سلام ما را برسان و آنان را بتقواى و ترسيدن از خداى بزرگ سفارش كن و بآنان اعلام كن و بگو ما براى شما در نزد خدا نميتوانيم كارى بكنيم‏

 

 

مگر اينكه داراى عمل باشيد و بولايت و دوستى ما نميرسيد مگر از راه تقوى و پرهيزگارى و پر حسرت‏ترين مردم در قيامت كسى است كه در باره حق و عدالت توصيف و توصيه نمايد ولى خود در مسير مخالف باشد و اعمال او بر خلاف گفتارش باشد.